این کلمات آخر رومن گاری از زمانی که اولبار خواندمشان د
این کلماتِ آخر رومن گاری از زمانی که اولبار خواندمشان در ذهنام جا خوش کردهاند. «معنای زندگیام» یک گزارش کوتاه است از زندهگیاش. آن هم مردی که سه کتابِ مشخص اتوبیوگرافی دارد و چند نانفیکشن که بازتابی از زیستناش هستند ولی این شصت صفحه که از قضا یک گفتوگو بوده و بعد تبدیل به روایت شده همان نقطهی پایانیست که انگار او آگاهانه بر زندهگیاش گذاشت. او در روزهای تلخ سال ۱۹۸۰ و چند هفته قبلِ خودکشیاش این کلمات را ضبط کرد. کلماتی که روژه گرونیه سی و چهار سال بعد تبدیلاش کرد به این کتابِ کوچک. همیشه زندهگی گاری در شکلگیری آثارش تاثیر مستقیمی داشته و از سویی نبرد تکنفرهی او با تمام جهان بسیار خستهاش کرد. ما این رنج را در آثارش به خوبی میبینیم و البته سرخوشیهایی که برای خود رقم میزد. گاری در همین روایتِ کوتاه درخشان نشان میدهد چه قدر رامنشدنی بوده. در عین اینکه سالهای طولانی کنسول و وابستهی فرهنگی در سفارتخانههای فرانسه بود اما روح آزادش از بین نرفت. به او اتهام جاسوسی برای فرانسه زدند و اینکه در شورش می ۱۹۶۸ سمتِ شارل دوگل میایستد و علیهِ جریانهای چپگرا. و هماوست که بهترین تکنگاریها را علیه استبدادهای مذهبی و سیاسی مینویسد. همیشه خودش را روایت میکند و ابایی ندارد از اینکه سارتر و همراهاناش او را منکوب کنند. اویی که تقریبن در تمام سالهای جنگ برای فرانسه جنگید. چه چیزیست که این مرد را چنین پر رمز و راز میکند؟ چنین دستنیافتنی؟ او که نگرانِ آیندهی انسان است و خسته از نبردِ خونین ایدهئولوژیها. در ناداستانِ تکاندهندهی «سگ سفید» نشان میدهد سیاهان و سفیدها به اندازهی هم میتوانند خشن و بیرحم باشند، روایت میکند دانشجوهای چپ و طرفداران دوگل به اندازهی هم میتوانند خشونت بورزند و او این میان میخندد... خندهای عصبی. و پناه میبرد به خاطراتاش از روزهای جنگ. دوستان خلباناش که کشته شدند و بازنگشتند. و البته عشقاش به زنان. در همین متن میگوید: «تنها دلم میخواست که باز هم فرصت ادامهی این مسیر را داشته باشم، هر قدر که امکانش باشد؛ این را میگویم نه به خاطر آنکه رمانهای دیگری بنویسم و در این راه افتخاراتی کسب کنم، بلکه به خاطر عشق به زنانگی است، عشق به زن و گمان میکنم میتوان این عشق را پیدا کرد» این مانیفست اوست که قطعن به رابطهی عجیباش با مادرش و بعد زنان زندهگیاش بازمیگردد. و چنین است که در اکثر رمانهایاش زنان شگفتی میسازد. این وصیتنامهی کوتاهِ صادقانه روایتیست از عمری که خودش آن را جبری تاریخی اما باشکوه میدانست.
- ۵۰.۰k
- ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط