دود شهر را گرفته گوشهای نشستهام و آخرین کلمات خاطرات
دود شهر را گرفته. گوشهای نشستهام و آخرین کلماتِ خاطرات بهمن فرمانآرا را میخوانم. در همهمهی این دودِ نامقدس و روزهایی تلخ این کلمات بسیار تکانام میدهد. کلماتِ مردی که محسن آزرم اُستادانه هدایت، روایت و تنظیمشان کرده. «هفتاد و پنج سالِ اول به روایت بهمن فرمانآرا» قصهی روزهای فراوانیست که این فیلمساز، ادبیاتشناس، منتقد و روشنفکر برجسته آنها را تجربه کرده. قصهی مردی که «باج» نداد. مردی که با خانوادهای کارآفرین و خوشنام در این کشور تلاش کرد منشاء شوق و بودن باشد. اویی که در شانزده سالهگی به انگلیس و بعد آمریکا میرود برای خواندنِ «درس» سینما. اویی که با اقتباس از «شازده احتجاب» تاریخساز میشود و با «بوی کافور، عطرِ یاس» همه را شگفتزده میکند. او در خاطرات از سیاست، عصیان، تاریخِ رگ به رگشدهی ما و البته لحظههایی میگوید که در بطنشان حضور داشته. از سال ۸۸ و اعلامِ اینکه فیلم نخواهد ساخت تا کسی مثل جواد شمقدری معاونت سینماییست و اصلن دونِ شاناش است که فردی چون او بخواهد برایاش مجوز صادر کند! فرمانآرا یک یاغی منحصر بهفرد است. چه زمانی که فیلمِ «خاکآشنا»یاش را مُثله کردند و او بی هیچ هراسی باج نداد و سکوت نکرد و چه زمانی که در تلویزیون ملی فیلمهای مستندش را ممنوع کردند چه سیاهنمایی علیه سلطنت دانسته شد. اویی که وقتی در یازده سالهگی عاشق دختر همسایه میشود و بر دهها تکه کاغذ مینویسد «بهمن زهره را دوست دارد» و در حیاط خانهی دختر میریزد و خب پدر دختر آنها را میخواند و... اویی که شیفتهی مفهوم خانواده و کارکردن است. تهیهکنندهی بسیاری از آثار مهم سینمای جهان و همراه با نامهایی چون پل نیومن، میلوش فورمن و... دوستیاش با هوشنگ گلشیری که خود قصهایست عجیب و البته رنجی که برای فیلم ساختن میکشد در هر دو حکومت. او که فیلمِ «در امتداد شب» را تهیهکنندهگی میکند و قصهی ساختن آن فیلمِ پرماجرا را میگوید همان است که وقتی میبیند نمیتواند و نمیگذارند فیلم بسازد بیش از دو دهه صبر میکند. کتاب نفسگیر است، با تکههای کوتاه ساخته شده و آدمهایی که فرمانآرا به صراحت دربارهشان میگوید. ترسیم یک زندهگی پویاست با تمام فراز و فرودهایاش. از حضور در بالاترین سطوح هالیوود تا بازگشت به ایران و کارکردن. مردی برای تمام فصول. متنی که فرمانآرا عاشقاش است و خودش نیز انگار برای تمام سختیهای این زندهگی آماده بوده. بخوانید کتاب را و ببینید سختکوشی و نترسبودن مردی را که تن به ابتذال نداد و نمیدهد. کتاب مرور تاریخ است و علیهِ دودِ فراموشی...
- ۱۳.۴k
- ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط