رمان دورترین نزدیک
#پارت_172
+ترانه
_بله؟
+نظرت درمورداین همکاریه و قضیه صیغه محرمیت چیه؟!
یکم مکث کردمو بلاخره دل ب دریا زدم
_خب،من نمیخام تنهات بزارموزندگیت خراب شه!قبوله هرکاری لازمه انجام میدم
پوزخندی زدوسرشوتکون داد
+چه فداکار مرسی!دنبال همین بودم
_چیه خب میگم ک باشه دیگه منتظر چیزدیگه بودی؟ک بگم ن؟
+چرااینکاروباهام میکنی؟
_من چیکارمیکنم؟!
+ادادرنیاربرامن کاش بجااین بازیا یکم درک داشتی میفهمیدی!
_خب زورت ک نکردن میگی نمیخوامو تمام!چراواس من صداتومیبری بالا
+درمقابل اینهمه فداکاریت ن نمیشه گفت!
_مشکلت چیه؟چیوبهونه میکنی؟!
توهیچوقت هیچیونفهمیدی!
+اره مشکل ازمنه!تقصیرخودمه اشتباه کردم
_چی میگی براخودت تو؟درست حرف بزن منم بفهمم
عصبی رفت بیرون دروکوبید!
باگریه نشستم همونجاخب بگودوست ندارم نمیخوامت حتی ب اجباربرانجات زندگیمم شده تورونمیخام بازچرادعوا راه میندازی!
ترانه بازم بن بست بازم نشدبازم نمیشه بااین ادم نمیشه چرانمیخوای بفهمی!؟
بااین ادم نمیشه ب جایی رسیدبا این نمیشه اینده ای تصورکرد!الانشم نمیخوادت چراتواین مدت نفهمیدی براش چ جایگاهی داری!باورم نمیشه همش بازی بود ب همین سادگی؟همه رفتارات؟حرفات؟اینهمه قولا ک دادی!با گریه درازکشیدم روکاناپه
آخه چراانقدبیرحمی!؟عشقت جزدرد برام چیزی نداشت امامن هیچوقت ازت دست نکشیدم بیخیالت نشدم
دستاموقاب صورتم کردم اشکم بند نمیومد...
ماهور
پکرتوخیابون قدم میزدم
بیاروراست باشیم عاشقش شدی دیگه!متاسفانه عاشق شدی!بیخود کردی اصا وقتی دوست نداره انقدراحمقانه و بی فکربهش وابسته شدی
جدیداگند میزنی ب زندگیت ب کارت افرین واقعاهمه زندگیموبهم ریخت که الان بیادبگه نمیخوادم
برای فراراز هجوم اینهمه خاطره ب مغزم پاکت سیگاری ک خیلی وقت بود بیخیالش شده بودمواز فروشنده گرفتم
دارم دیوونه میشم اخه مگه میشه؟
اینهمه خاطره هم دلتو تنگ نمیکنه باعث نمیشه ی حسی بهم داشته باشی؟!
راموسمت خونه کج کردموی گوشه نزدیک خونه نشستم سیگارتودستمو روشن کردم
یاد ی خاطره قدیمی افتادم
[ ملیس: ماهور بده اونو
+ولم کن ملیس
سیگارواز دستم گرفتو انداختش سطل آشغال
ملیس:داداش یبارببینم دستته من میدونمو تو!]
لبخندتلخی زدم ترانه ببین ب کجا رسوندی زندگیمو
ترانه
زل زدم ب صفحه گوشیم عکس منو ماهورسلفی تورستوران!
روزای قشنگی بودحیفشد
حالت خوب بودکه!این حرفات چیه پس چراباهام بازی میکنی چرانمیخوای بفهمی دوست دارم
باصدای دردستوکشیدم روچشای اشکیم
نگام ب پایین بودکه متوجه کفشای نا اشنایی شدم!
ببینم ماهور ک!ن ترسیده بلند شدموبا امیرپارساروبروشدم
_ت..تو..اینجاچ...چیکار میکنی؟
انگاری مست کرده بود!
_پارسا!...
شت پارسا اومد چی میشه؟🤔
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #عاشقانه #تنهایی #عشق
+ترانه
_بله؟
+نظرت درمورداین همکاریه و قضیه صیغه محرمیت چیه؟!
یکم مکث کردمو بلاخره دل ب دریا زدم
_خب،من نمیخام تنهات بزارموزندگیت خراب شه!قبوله هرکاری لازمه انجام میدم
پوزخندی زدوسرشوتکون داد
+چه فداکار مرسی!دنبال همین بودم
_چیه خب میگم ک باشه دیگه منتظر چیزدیگه بودی؟ک بگم ن؟
+چرااینکاروباهام میکنی؟
_من چیکارمیکنم؟!
+ادادرنیاربرامن کاش بجااین بازیا یکم درک داشتی میفهمیدی!
_خب زورت ک نکردن میگی نمیخوامو تمام!چراواس من صداتومیبری بالا
+درمقابل اینهمه فداکاریت ن نمیشه گفت!
_مشکلت چیه؟چیوبهونه میکنی؟!
توهیچوقت هیچیونفهمیدی!
+اره مشکل ازمنه!تقصیرخودمه اشتباه کردم
_چی میگی براخودت تو؟درست حرف بزن منم بفهمم
عصبی رفت بیرون دروکوبید!
باگریه نشستم همونجاخب بگودوست ندارم نمیخوامت حتی ب اجباربرانجات زندگیمم شده تورونمیخام بازچرادعوا راه میندازی!
ترانه بازم بن بست بازم نشدبازم نمیشه بااین ادم نمیشه چرانمیخوای بفهمی!؟
بااین ادم نمیشه ب جایی رسیدبا این نمیشه اینده ای تصورکرد!الانشم نمیخوادت چراتواین مدت نفهمیدی براش چ جایگاهی داری!باورم نمیشه همش بازی بود ب همین سادگی؟همه رفتارات؟حرفات؟اینهمه قولا ک دادی!با گریه درازکشیدم روکاناپه
آخه چراانقدبیرحمی!؟عشقت جزدرد برام چیزی نداشت امامن هیچوقت ازت دست نکشیدم بیخیالت نشدم
دستاموقاب صورتم کردم اشکم بند نمیومد...
ماهور
پکرتوخیابون قدم میزدم
بیاروراست باشیم عاشقش شدی دیگه!متاسفانه عاشق شدی!بیخود کردی اصا وقتی دوست نداره انقدراحمقانه و بی فکربهش وابسته شدی
جدیداگند میزنی ب زندگیت ب کارت افرین واقعاهمه زندگیموبهم ریخت که الان بیادبگه نمیخوادم
برای فراراز هجوم اینهمه خاطره ب مغزم پاکت سیگاری ک خیلی وقت بود بیخیالش شده بودمواز فروشنده گرفتم
دارم دیوونه میشم اخه مگه میشه؟
اینهمه خاطره هم دلتو تنگ نمیکنه باعث نمیشه ی حسی بهم داشته باشی؟!
راموسمت خونه کج کردموی گوشه نزدیک خونه نشستم سیگارتودستمو روشن کردم
یاد ی خاطره قدیمی افتادم
[ ملیس: ماهور بده اونو
+ولم کن ملیس
سیگارواز دستم گرفتو انداختش سطل آشغال
ملیس:داداش یبارببینم دستته من میدونمو تو!]
لبخندتلخی زدم ترانه ببین ب کجا رسوندی زندگیمو
ترانه
زل زدم ب صفحه گوشیم عکس منو ماهورسلفی تورستوران!
روزای قشنگی بودحیفشد
حالت خوب بودکه!این حرفات چیه پس چراباهام بازی میکنی چرانمیخوای بفهمی دوست دارم
باصدای دردستوکشیدم روچشای اشکیم
نگام ب پایین بودکه متوجه کفشای نا اشنایی شدم!
ببینم ماهور ک!ن ترسیده بلند شدموبا امیرپارساروبروشدم
_ت..تو..اینجاچ...چیکار میکنی؟
انگاری مست کرده بود!
_پارسا!...
شت پارسا اومد چی میشه؟🤔
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #عاشقانه #تنهایی #عشق
۱۲.۰k
۰۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.