پارت

#پارت75
شیطونکِ بابا🥺💜

افراز نگاه معنا داری به هیراد انداخت که از صدتا فحشم بدتر بود

فشار دستشو کمتر کرد که منم از فرصت استفاده کردم و دستمو محکم کشیدم

هیراد نگاهی بهم انداخت و گفت:

+ بریم غنچه

سری به نشونه تایید تکون دادم و همراه هیراد به سمت میزمون رفتیم که با دیدن کیانا چشم غره ای براش رفتم و گفتم:

_ چه عجب اومدی!!

+ جایی نرفته بودم همین ورا بودم ، آقارو معرفی نمیکنی؟؟

قبل اینکه بخوام هیرادو معرفی کنم خودش گفت:

+ هیرادم ، خوشبختم از آشناییتون

کیانا لبخند دندون نمایی بهش زد و همگی دورمیز نشستیم ، دیگه تقریبا آخرای مهمونی بود و همه درحال رفتن بود

سرم داخل گوشی بود که کیانا زد به دستم و در گوشم پچ زد:

+ خبر مرگت برو یکم اطلاعات کسب کن

_ چیکارکنم خب؟

+ چه میدونم ، برو فضولی ببین طبقه دوم چخبره که همه دارن میرن اونجا

_ بیا باهم بریم پس

+ یکی باید حواسش به اینجا باشه دیگه ، برو اگه چیزی شد تک بزن میام بالا

با تردید نگاهی بهش انداختم و به بهونه دسشویی از هیراد و کیانا جدا شدم
دیدگاه ها (۴)

#پارت76شیطونکِ بابا🥺💜پله هارو یکی یکی رفتم بالا و با دیدن دخ...

#پارت77شیطونکِ بابا🥺💜افراز کنار دختره بود و هیچ حرکتی نمیکرد...

دختراااا بیاید بالا ببینمممم😂💗✨جمعمون جمعه هممون دخملیم پارت...

#پارت74شیطونکِ بابا🥺💜هیراد چنگالشو زد تو کباب و به سمت لبم آ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴

~حقیقت پنهان~

𝑭𝒓♡𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: part¹²" ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط