پارت

#پارت74
شیطونکِ بابا🥺💜

هیراد چنگالشو زد تو کباب و به سمت لبم آورد ؛ خواستم بخورمش که گفت:

+ افراز داره نگامون میکنه و خیلی عصبیه

_ مهم‌ نیست اصلا

کبابو خوردم و لبمو با دستمال پاک کردم ، هیرادم دیگه غذاش تموم شده بود

+ غنچه!!

_ هوم

+ افراز داره میاد به سمتمون

_ خب بیاد

جلوی هیراد قپی اومده بودم اما از درون داشتم میگرخیدم ، نفسی کشیدم و گفتم:

_ بریم سر میزمون ، هرچیم گفت اهمیت نده

هیراد سری تکون داد و خواستیم بریم که افراز اسممو صدا زد :

+ غنچه؟؟

توجهی بهش نکردم و خودمو زدم به کوچه علی چپ ، داشتم راهمو میرفتم که یهویی با گرفته شدن مچ دستم ترسیده به عقب برگشتم

با دیدن افراز اخمی کردم و گفتم:

_ ولکن دستمو

+ باید باهات صحبت کنم

پوزخندی زدم و دستمو محکم کشیدم اما زورم بهش نرسید ، مچ دستمو فشاری داد و سرشو نزدیک تر آورد

+ حرفمو تکرار نمیکنم.....
همین الان

_ حرفی باهات ندارم

هیراد که مچ دستمو دید قرمز شده جلو اومد و گفت:

+ دستش قرمز شد!! ول کن دستشو
دیدگاه ها (۳۲)

دختراااا بیاید بالا ببینمممم😂💗✨جمعمون جمعه هممون دخملیم پارت...

#پارت75شیطونکِ بابا🥺💜افراز نگاه معنا داری به هیراد انداخت که...

#پارت73شیطونکِ بابا🥺💜نیم ساعتی به همین روال گذشت و اعلام کرد...

#پارت72شیطونکِ بابا🥺💜دستشو گذاشت پشت کمرم و گفت:+ فک‌ کنم تا...

رمان فیک پارت 3ج:ته صورتشو نزدیک گوشم کرد و با حالت کمی مست ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط