ای ماه دلم شِکوه ز هر قافله کردم
ای ماه دلم شِکوه ز هر قافله کردم
معشوق نیامد به وصال حوصله کردم
من خیره به تصویرِ تو بودم مهِ زیبا
از حالِ خودم شِکوهِ به هر چلچله کردم
دردی برسد بر دلِ بیمار ولیکن
هم رازِ شبم را گُلِ هر بیغُله کردم
آری غزلم را نشنیدی که چه گفتم
غمگین ترین شعرِ شبم باطله کردم
با بغض نوشتم که بخوانی و نخواندی
در دامنِ شبها ز خدا هم گِله کردم
بازآ و ببین ماندم و لبخندِ سیاهی
بر کنج لبم جای لبت ایزوله کردم
معشوق نیامد به وصال حوصله کردم
من خیره به تصویرِ تو بودم مهِ زیبا
از حالِ خودم شِکوهِ به هر چلچله کردم
دردی برسد بر دلِ بیمار ولیکن
هم رازِ شبم را گُلِ هر بیغُله کردم
آری غزلم را نشنیدی که چه گفتم
غمگین ترین شعرِ شبم باطله کردم
با بغض نوشتم که بخوانی و نخواندی
در دامنِ شبها ز خدا هم گِله کردم
بازآ و ببین ماندم و لبخندِ سیاهی
بر کنج لبم جای لبت ایزوله کردم
۳.۳k
۰۱ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.