?𝖑𝖆𝖈𝖐 𝖉𝖆𝖞..
?𝖑𝖆𝖈𝖐 𝖉𝖆𝖞..
𝕡𝕒𝕣𝕥33
*تمومش کن
باش
عه
"دوش گرفتم
یک ربع بعد
" از حموم اومدم بیرون
کوک رو تخت بود داشت با گوشیم ور میرفت
با حوله بودم
"هی گوشیمو بدههههههه
*او
نمیدم
"سعی در گرفتن گوشی
*نمیدم
" بده مننننن
حوله باز شد
هر دومون خشکمون زد
صورتمون نزدیک هم بود
روش بودم
حولم باز شده بود
"یهو پاشدم
بیشورررر
رفتم لباس پوشیدمو موهامو خشک کردم
*بیبی گرللل
" من بیبی گرل تو نیستنمممممنممممممممممم
*خفه
کجایی
بیا شام
"نمیخورم
*غلط کردی
گفتم بیا شام
" منم گفتم نمیخورررررم
*کولش کردم
"ولم کننننن
*ضعف میکنی باید یچی بخوریییی
" فکرشم نکن
*کردم
بردمش پایین نشوندمش رو پام رو صندلی
"ولم کننن
*انقد دستو پا نزن
میدونی بی تاثیره
اگه نمیخوای رو صندلی غذای بچه بشینی پس همینجا غذاتو بخور
" مگه داری
*چی..؟!
"صندلی بچه
*ار
غذاتو بخور
" نمیخورم
*کیییییم
•بله قربان
*اون صندلی بچه رو برو بیا...
"نه نه
میخورم
عه
*افرین
" غذامو خوردم
تموم شد
پاشدم از رو پاش
*کجا
"اتاققققققم
*اجازه نگرفتی
" پرو
چرا اجازه بگیررررم
*چون من میگم
"میخوام نگی لال شی
ایییییش
رفتم تو اتاقم
*قاشقو کوبیدم
رفتم دنبالش
*بس کن این بازی چرتتو
من اون موقع خر بودم
بعدشم
هنوز
هنوز اون موقع
تو رو نمیشناختم زیاد
بعدشم
پدر مادر بار اشتباهی که روش ریسک زیادی کرده بودمو فرستادن کانادا بدون اجازه من
فهمیدی..؟!
" اشغااااااااااااال
تو کی باشی که بخوان ازت اجازه بگیرن
پولات از بابا مامان من با لرزش تر بودن یعنی
یعنی پولت بیشتر ارزش داشت تا ادم
تو جوری ادم میکشی انگار داری سوسک میکشی
ازت متنفرم
متنفرررر
تو ی عوضی بیشع....
*زدم تو گوشش
حرف دهنتو ببند بچه
تا تو رم همون سوسکا در نظر نگرفتم
"اشک تو چشام جمع شد
ینی
ینی قبول کرد که پدر مادر من براش سوسک بودن
" برو.. بی..رون(با گریه)
*بغلت کردن
"گفتم برررررر... و
*رفتن
" ی لیوان روی میز بود
لیوانو برداشتم
(یاح یاح میدونم با این کار که همیشه صحنه حساس پارتو تموم میکنم حرصتون میدم ولی عادته دیگ عادت..🗿)
"صندلی غذای بچه
𝕡𝕒𝕣𝕥33
*تمومش کن
باش
عه
"دوش گرفتم
یک ربع بعد
" از حموم اومدم بیرون
کوک رو تخت بود داشت با گوشیم ور میرفت
با حوله بودم
"هی گوشیمو بدههههههه
*او
نمیدم
"سعی در گرفتن گوشی
*نمیدم
" بده مننننن
حوله باز شد
هر دومون خشکمون زد
صورتمون نزدیک هم بود
روش بودم
حولم باز شده بود
"یهو پاشدم
بیشورررر
رفتم لباس پوشیدمو موهامو خشک کردم
*بیبی گرللل
" من بیبی گرل تو نیستنمممممنممممممممممم
*خفه
کجایی
بیا شام
"نمیخورم
*غلط کردی
گفتم بیا شام
" منم گفتم نمیخورررررم
*کولش کردم
"ولم کننننن
*ضعف میکنی باید یچی بخوریییی
" فکرشم نکن
*کردم
بردمش پایین نشوندمش رو پام رو صندلی
"ولم کننن
*انقد دستو پا نزن
میدونی بی تاثیره
اگه نمیخوای رو صندلی غذای بچه بشینی پس همینجا غذاتو بخور
" مگه داری
*چی..؟!
"صندلی بچه
*ار
غذاتو بخور
" نمیخورم
*کیییییم
•بله قربان
*اون صندلی بچه رو برو بیا...
"نه نه
میخورم
عه
*افرین
" غذامو خوردم
تموم شد
پاشدم از رو پاش
*کجا
"اتاققققققم
*اجازه نگرفتی
" پرو
چرا اجازه بگیررررم
*چون من میگم
"میخوام نگی لال شی
ایییییش
رفتم تو اتاقم
*قاشقو کوبیدم
رفتم دنبالش
*بس کن این بازی چرتتو
من اون موقع خر بودم
بعدشم
هنوز
هنوز اون موقع
تو رو نمیشناختم زیاد
بعدشم
پدر مادر بار اشتباهی که روش ریسک زیادی کرده بودمو فرستادن کانادا بدون اجازه من
فهمیدی..؟!
" اشغااااااااااااال
تو کی باشی که بخوان ازت اجازه بگیرن
پولات از بابا مامان من با لرزش تر بودن یعنی
یعنی پولت بیشتر ارزش داشت تا ادم
تو جوری ادم میکشی انگار داری سوسک میکشی
ازت متنفرم
متنفرررر
تو ی عوضی بیشع....
*زدم تو گوشش
حرف دهنتو ببند بچه
تا تو رم همون سوسکا در نظر نگرفتم
"اشک تو چشام جمع شد
ینی
ینی قبول کرد که پدر مادر من براش سوسک بودن
" برو.. بی..رون(با گریه)
*بغلت کردن
"گفتم برررررر... و
*رفتن
" ی لیوان روی میز بود
لیوانو برداشتم
(یاح یاح میدونم با این کار که همیشه صحنه حساس پارتو تموم میکنم حرصتون میدم ولی عادته دیگ عادت..🗿)
"صندلی غذای بچه
۹.۵k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.