?𝖑𝖆𝖈𝖐 𝖉𝖆𝖞..
?𝖑𝖆𝖈𝖐 𝖉𝖆𝖞..
𝕡𝕒𝕣𝕥31
"باشه
✓قط کردم
" لوکیشن فرستادم
✓رفتم دنبالش
ی ربع بعد
✓ات
اتتتت
بیا سوار شو
"اوم..دم
سوار شدم
✓هووف
بیا بریم
" کله مدت داشتم بیرون پنجررو نگا میکردمو بغض داشتم
✓ات
میخوای
ولش کن
خوبی..؟!
"نه
✓هوف ات
باید
فراموشش کنی
" فراموششم کنم بخاطر کارش با پدر مادرم ولش نمیکنم
✓رسیدیم
پیاده شو
ا/ت
ی عمارت بود
ولی نه مثل عمارت کوک
نه بزرگ نه کوچیک
پرسنلش کم بودن
✓اتاق اتو اماده کردین..
خدمتکارا: بله قربان
✓جنیییی
♡علامت جنی
♡بله قربان
✓اتو تا اتاقش ببر
♡چشم قربان
♡بفرمایید
"رفتم تا اتاقم
کوک
مست مست بودم
رفتم عمارت
*کیمممممممممم
•بله..قربان
*اتو پیدا کن
اتو برام بیارررررررر
•چ..شم
*رفتم تو اتاق ات
خودمو ول کردم رو تخت
این بدترین بود
کابوسم واقعی شد
این ی کابوس بود
واقعا ی کابوس بود
ی کابوس
بدترین کابوس
با امید بیدار شدن
نرفته ولی چون
چون میدونم بر نمیگرده
دلم براش تنگ شده
هوووف
•قر..بان
*هوو
•خونه ی نا..مجون
*با شنیدن اسمش
و حس اینکه پیش اونه کفری شدم
کتمو پوشیدمو کلتمو برداشتم حرکت کردم سمت عمارت نامی
*رسیدم
*نامیییییییییییی
ی تیر هوایی
✓چه خبره
"از پنجره بیرونو نگا کردم
✓هوی کوک اروم..
وحشی
*کلتو سمتش گرفتم
یا اتو میدی یا از رو جنازت رد میشم میبرمش
✓دیوونه نشو
خودش خواست بیاد
*دروغ میگییییییییی
اون بچه فقط با من میمونهههههههههه
" رفتم پایین..
دروغ نمیگه
راست میگ کوک
نامی راست میگ
*خشکم زد
نشستم رو زمین
دستامو باز کردم
بیا
ات بیا
بیا دخترم
قول میدم
قول میدم دیگ
باهات خوب باشم
منو ببخش
من
من جبران میکنم
من کارمو جبران میکنم
ی فرصت
ی فرصت
"اشکام میریختن
فرصت
فرصت چی
اینکه بزنی مامان بزرگمم بکشی
بعدش خودمو
دیوونه شدی
تو
تو زندگیمو ازم گرفتی
ببخشمت..؟!
*ات
ات من پشیمونم
ات لطفا
لطفا برگرد
" نه نه کوک
الان
الان دیگ
تو منو نداری
من
من برا نامی ام
✓با تعجب بهش نگا کردم
"رفتم دست نامی رو گرفتم
*اشکم ریخت
ات
من
تا جایی خوبم
فقط تا جایی
فهمیدی
تو مال منی
چه بخوای چه نخوای
اگه نامی برات ارزش دار
بهت
بهت ی فرصت میدم
که انتخاب کنی
که
پیش من باشی
یا نامی بمیره
" نامی
پس این بادیگاردا کجانننن
✓مرخصی کوفتیشون
"کوک
ادم باش
تا الان نبودی ولی باش
*کلتو دوبار سمت نامی گرفتم
" رفتم جلوی نامی سپر شدم
*این ینی پایان زندگیم
در این حد
در این حد واست مهمه
"ار
حالا
حالا برو
با بغض
*نه بدون تو
رفتم جلو
یهو دوییدم سمتش
" پشت نامی قایم شدم
✓عمرا بزارم ببریش
من تازه بدستش اوردم
و دوبار از دستش نمیدم
*دختر کوچولوم
دارم با زبون خوش بهت میگم
بیا بغل ددی
بیا
"ترسیده بودم
*هووش
میدونم
ترسیدی
بیا
کلتو گزاشتم سری رو پیشونی نامی
*گفتم بیا(با عصبانیت)
" نه کوک
𝕡𝕒𝕣𝕥31
"باشه
✓قط کردم
" لوکیشن فرستادم
✓رفتم دنبالش
ی ربع بعد
✓ات
اتتتت
بیا سوار شو
"اوم..دم
سوار شدم
✓هووف
بیا بریم
" کله مدت داشتم بیرون پنجررو نگا میکردمو بغض داشتم
✓ات
میخوای
ولش کن
خوبی..؟!
"نه
✓هوف ات
باید
فراموشش کنی
" فراموششم کنم بخاطر کارش با پدر مادرم ولش نمیکنم
✓رسیدیم
پیاده شو
ا/ت
ی عمارت بود
ولی نه مثل عمارت کوک
نه بزرگ نه کوچیک
پرسنلش کم بودن
✓اتاق اتو اماده کردین..
خدمتکارا: بله قربان
✓جنیییی
♡علامت جنی
♡بله قربان
✓اتو تا اتاقش ببر
♡چشم قربان
♡بفرمایید
"رفتم تا اتاقم
کوک
مست مست بودم
رفتم عمارت
*کیمممممممممم
•بله..قربان
*اتو پیدا کن
اتو برام بیارررررررر
•چ..شم
*رفتم تو اتاق ات
خودمو ول کردم رو تخت
این بدترین بود
کابوسم واقعی شد
این ی کابوس بود
واقعا ی کابوس بود
ی کابوس
بدترین کابوس
با امید بیدار شدن
نرفته ولی چون
چون میدونم بر نمیگرده
دلم براش تنگ شده
هوووف
•قر..بان
*هوو
•خونه ی نا..مجون
*با شنیدن اسمش
و حس اینکه پیش اونه کفری شدم
کتمو پوشیدمو کلتمو برداشتم حرکت کردم سمت عمارت نامی
*رسیدم
*نامیییییییییییی
ی تیر هوایی
✓چه خبره
"از پنجره بیرونو نگا کردم
✓هوی کوک اروم..
وحشی
*کلتو سمتش گرفتم
یا اتو میدی یا از رو جنازت رد میشم میبرمش
✓دیوونه نشو
خودش خواست بیاد
*دروغ میگییییییییی
اون بچه فقط با من میمونهههههههههه
" رفتم پایین..
دروغ نمیگه
راست میگ کوک
نامی راست میگ
*خشکم زد
نشستم رو زمین
دستامو باز کردم
بیا
ات بیا
بیا دخترم
قول میدم
قول میدم دیگ
باهات خوب باشم
منو ببخش
من
من جبران میکنم
من کارمو جبران میکنم
ی فرصت
ی فرصت
"اشکام میریختن
فرصت
فرصت چی
اینکه بزنی مامان بزرگمم بکشی
بعدش خودمو
دیوونه شدی
تو
تو زندگیمو ازم گرفتی
ببخشمت..؟!
*ات
ات من پشیمونم
ات لطفا
لطفا برگرد
" نه نه کوک
الان
الان دیگ
تو منو نداری
من
من برا نامی ام
✓با تعجب بهش نگا کردم
"رفتم دست نامی رو گرفتم
*اشکم ریخت
ات
من
تا جایی خوبم
فقط تا جایی
فهمیدی
تو مال منی
چه بخوای چه نخوای
اگه نامی برات ارزش دار
بهت
بهت ی فرصت میدم
که انتخاب کنی
که
پیش من باشی
یا نامی بمیره
" نامی
پس این بادیگاردا کجانننن
✓مرخصی کوفتیشون
"کوک
ادم باش
تا الان نبودی ولی باش
*کلتو دوبار سمت نامی گرفتم
" رفتم جلوی نامی سپر شدم
*این ینی پایان زندگیم
در این حد
در این حد واست مهمه
"ار
حالا
حالا برو
با بغض
*نه بدون تو
رفتم جلو
یهو دوییدم سمتش
" پشت نامی قایم شدم
✓عمرا بزارم ببریش
من تازه بدستش اوردم
و دوبار از دستش نمیدم
*دختر کوچولوم
دارم با زبون خوش بهت میگم
بیا بغل ددی
بیا
"ترسیده بودم
*هووش
میدونم
ترسیدی
بیا
کلتو گزاشتم سری رو پیشونی نامی
*گفتم بیا(با عصبانیت)
" نه کوک
۱۱.۱k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.