انگاه که مرا دید
◦•●◉✿ p. 22✿◉●•◦
دو ساعتی میگذشت و ما کره بودیم
که اقای جعون اصرار داشت که اونم بیاد
که ماجرا توضیح بده
در خونه باز شد و از حیاط به توی خونه قدم برداشتیم
که با صحنه ای که مواجع شدیم هوش از سرمون پرید
ات:پدر تو تو چی کار کردی هان
جونگکوک: شما دوتا باهمید
پدر ات: ایشون کیه
پدر جونگکوک: پسرم
پدر ات: به خاطر نمیارشم فکر کنم اون موقع خیلی بچه بود
بعد هردو باهم خندیدن
ات: پدر چرا ایشون اینجان
پدرات: ما هم قرار داد بستیم برای پیشرفت شرکت هامون فکرشو بکن
ولی من به تو نیاز دارم تا مدل تبلیغاتی مون بشی
ات: عمرا این اقا منو داشت محکوم میکرد که با یه نفر دیگه ازدواج کنم
پدر جونگکوک: او عزیزم اون یه شوخی بود
ات: شوخی؟؟؟
پدرات: معمولا جانگ با هرکی بخواد اشنا بشه به شوخی ترسناک راه میندازه
جونگکوک: یا اینکه بخواد پسرش رو حرس بده که همه ماجرا فهمیده و بیاید با کسی که زندگیشو نابود کرده قرار داد ببنده هوم
ات: زندگی شما رو؟؟
جونگکوک: بله چی از این بدتر پدر شما
ات: پدر تو چی کار کردی
جونگکوک: دنبال یه انتقام بزرگ باشید اقای لی چی از این بهتر که دخترتون همه چی بفهمه یا ازتون بگیرمش هوم؟؟
پدر ات: به چه حقی اصلا اسم دختر منو میاری
جونگکوک: همون طوری که تو اون کار با من کردی
پدر جونگکوک: به اقای لی احترام بزار
جونگکوک: چه احترامی می تونم بزارم هان؟؟ چه احترامی زندگی منو نابود کرد بعد بهش احترام بزارم؟؟
ات: چه اتفاقی افتاده
پدرات: دخترم برو تو اتاقی که برات اماده کردم
که ات به جونگکوک نگاه میکنه
جونگکوک: برو نگران نباش
ات: ولی
جونگکوک : برو
که ات رفت
ویو ات
چه اتفاقی یعنی افتاده هوم؟؟
چی شده؟؟
مادرات: دخترم
ات: سلام
مادر ات: دلم برات تنگ شده بود
ات: منم
مادر ات: ابن چه لباسیه پوشیدی؟؟
ات: مامان چشه اخه
مادر ات: دختر نباید این طوری بگرده
ات: اخه مگه چشه
ات: هودیه دیگه
مادرات: برو لباست عوض کن بدو
الان با لباس میایم
برو تو اتاقت
اونجاست
که ات با اتاق مادر پدرش مواجه شد
ات: مامان این که اتاق شماست
که جواب نداد
مامان مامان
حتما دوباره اتاقشون عوض کردن دیگه
که ات در باز کرد
ات: تو اینجا چی کار میکنی؟؟
________
ببخشید بابت تاخیر🧡
___________
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یونتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#کیپاپ
#لباس
#فیک
💛🧡
دو ساعتی میگذشت و ما کره بودیم
که اقای جعون اصرار داشت که اونم بیاد
که ماجرا توضیح بده
در خونه باز شد و از حیاط به توی خونه قدم برداشتیم
که با صحنه ای که مواجع شدیم هوش از سرمون پرید
ات:پدر تو تو چی کار کردی هان
جونگکوک: شما دوتا باهمید
پدر ات: ایشون کیه
پدر جونگکوک: پسرم
پدر ات: به خاطر نمیارشم فکر کنم اون موقع خیلی بچه بود
بعد هردو باهم خندیدن
ات: پدر چرا ایشون اینجان
پدرات: ما هم قرار داد بستیم برای پیشرفت شرکت هامون فکرشو بکن
ولی من به تو نیاز دارم تا مدل تبلیغاتی مون بشی
ات: عمرا این اقا منو داشت محکوم میکرد که با یه نفر دیگه ازدواج کنم
پدر جونگکوک: او عزیزم اون یه شوخی بود
ات: شوخی؟؟؟
پدرات: معمولا جانگ با هرکی بخواد اشنا بشه به شوخی ترسناک راه میندازه
جونگکوک: یا اینکه بخواد پسرش رو حرس بده که همه ماجرا فهمیده و بیاید با کسی که زندگیشو نابود کرده قرار داد ببنده هوم
ات: زندگی شما رو؟؟
جونگکوک: بله چی از این بدتر پدر شما
ات: پدر تو چی کار کردی
جونگکوک: دنبال یه انتقام بزرگ باشید اقای لی چی از این بهتر که دخترتون همه چی بفهمه یا ازتون بگیرمش هوم؟؟
پدر ات: به چه حقی اصلا اسم دختر منو میاری
جونگکوک: همون طوری که تو اون کار با من کردی
پدر جونگکوک: به اقای لی احترام بزار
جونگکوک: چه احترامی می تونم بزارم هان؟؟ چه احترامی زندگی منو نابود کرد بعد بهش احترام بزارم؟؟
ات: چه اتفاقی افتاده
پدرات: دخترم برو تو اتاقی که برات اماده کردم
که ات به جونگکوک نگاه میکنه
جونگکوک: برو نگران نباش
ات: ولی
جونگکوک : برو
که ات رفت
ویو ات
چه اتفاقی یعنی افتاده هوم؟؟
چی شده؟؟
مادرات: دخترم
ات: سلام
مادر ات: دلم برات تنگ شده بود
ات: منم
مادر ات: ابن چه لباسیه پوشیدی؟؟
ات: مامان چشه اخه
مادر ات: دختر نباید این طوری بگرده
ات: اخه مگه چشه
ات: هودیه دیگه
مادرات: برو لباست عوض کن بدو
الان با لباس میایم
برو تو اتاقت
اونجاست
که ات با اتاق مادر پدرش مواجه شد
ات: مامان این که اتاق شماست
که جواب نداد
مامان مامان
حتما دوباره اتاقشون عوض کردن دیگه
که ات در باز کرد
ات: تو اینجا چی کار میکنی؟؟
________
ببخشید بابت تاخیر🧡
___________
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یونتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#کیپاپ
#لباس
#فیک
💛🧡
۸.۵k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.