me My many years of lov

me: My many years of lov
Part:⑦⓪

ویو کوک
چرا الکی بگم یکم ازش ترسیدم ولی فکر نکنم زیاد دردی داشته باشه رفتمو درو براش باز کردم پیاده شد

ویو میونگ
درو برام باز کرد پیاده شدم و درو بستم دستشو دور کمرم حلقه کرد منم دست چپمو گذاشتم رو شونش فرش قرمزی جلوی در بود دوتا بادیگارد جلوی در بودن در عمارت باز بود و منو کوک تا رفتیم داخل نوری رومون افتاد انگار که مهمونی کلاسیک بود چون آهنگ ملایمی گذاشته شده بود کوک به یه سمت یه میزی رفت و منم باهاش رفتم هنوز دستشو از روی کمرم بر نداشته بود و سفت تر گرفته بود سمت اون میز رفتیم چهار تا زوج اونجا بودن که ما هم بهشون اضافه شدیم اونا با پوزخند نگاه میکردن و من با چشمای وحشی و سرد

کیم: به به آقای جئون و یه عفریته
☆آقای کیم مراقب حرفاتون باشید(سرد و چشمای وحشی)
کیم: فامیلی منو از کجا میدونی(خنده)
☆لازم نمیدونم بهتون بگم

ویو کوک
آفرین میونگ عجب دختریه همه چیو میدونه یکم راز آلوده که منم سر از کاراش در نمیارم

چویی: پس حتما منو هم میشناسید(جدی)
☆آقای چوی ساقبه کاری¹⁰ساله چطور میتونم نشناسمتون(سرد و چشمای وحشی)
چوی: زن عجیبی هستین(پوزخند)
☆به اندازه ادب شما نه
-بهتره که با زنم درست صحبت کنید آقایون(سرد و جدی)
چوی: هه زنت عجب راز آلوده
☆آقای چوی میدونستی میتونم فکتو داخل یک ثانیه خورد کنم(چشمای وحشی و پوزخند)
کیم: زن من هم مثل شما بل بل زبونه
☆من مثل کسی نیستم اونا هستن که میخوان مثل من باشن و لطفا مراقب حرف زدنتون باشید چون چیز های میدونم درموردتون که خدا هم نمیدونه
کیم: مثلا چی؟ (پوزخند)
☆از اول میگم خلافکاری تون قاتل بودنتون و با زن های مردم خوابیدنتون نقشه کشیدن برای شرکت هایلای که با بمب نابودش کنین چون اطلاعت زیادی درموردتون داشتن ادامه بدم؟ (سرد و چشمای وحشی)
-هوم عجب چیزایی دستگیرم شد (پوزخند)
کیم: واقعا زن ترسناکی هستی(ترسیده)
چوی: بس کن دیگه نگو(ترسیده)
☆آقای چوی شما که از رنگ آبی تیره متنفر هستید چرا امشب پوشیدید؟
چوی: تو از کجا میدونی
☆من همه چیو میدونم حتی درمورد ازدواج سوریتون هم میدونم(پوزخند)
-بیب بهتر نیست ولشون کنی(پوزخند)
☆هوم راست میگی
♡سلام خوشگله(جدی)
☆ممنونم مادمازل(جدی)
~سلام قشنگ داداش
☆سلام (کمی لبخند)
-خوبه شما هم رسیدید بیاید بریم اونجا بشینیم
☆من میرم کمی شراب بیارم
-هوم باشه

حمایتتتت یادتون نره گشنگا زحمت میکشم😂😭💗