Our love Letter❤️🪄
Our love Letter❤️🪄
Part 4
(صبح)
{ویو جون سو }
از خواب بیدار شدم دیدم که ا.ت خواب بود پس کار همیشگیمو کردم و بیدارش کردم و هعی میپریدم روش تا بیدار شه(مثل منه) بریم دانشگاه
=:پاشوو
+: خیلی وحشی هستی
=:لازم به گفتن نبود خودم میدانم
+:نوچ نوچ نوچ
=: خیلی خوب بسه پاشو آماده شیم بریم دانشگاه
+:اوکی
(آماده میشن میرن دانشگاه)
(در حیاط دانشگاه در حال رفتن به داخل)
ویو ا.ت
داشتیم میرفتیم داخل که همون پسر که دیروز باهم برخورد کردیم و وسایلم رو ریخت آمد سمتمون
_: سلام
+: سلام عمرتون
=:من برم داخل(سریع میره داخل)
_:میشه باهم سر فرصت حرف بزنیم؟
+:نه من باید برم
(ا.ت خواست بره که جیهوپ دستشو گرفت)
_:چرا همچین میکنی
+:فکر نمیکنم طوری که کار هارو میکنم توی زندگی خودم به شما ارتباطی داشته باشه
_: لطفاً بهم فرصت حرف زدن بده
+:چرا باید بهت فرصت حرف زدن بدم؟
_: چون من به عشق در نگاه اول باور دارم و میخوام که عاشقت باشم
+:(دستشو از دست هوسوک میکشه و براش دست میزنه) آفرین آفرین عشق در نگاه اول عالیه
_:داری مسخرم میکنی
+:نه دارم تحسینت میکنم
_: عشق شوخی بردار نیست بزار باهات حرف بزنم
+:نمیخوام بشنوم
_:[دیگه نتونستم طاقت بیارم و از روبه رو بغلش کردم و بلندش کردم هی تکون میخورد و تقلا میکرد ولی بزور بردمش بالا پشت بوم گذاشتمش روی یه صندلی گذاشتم پاهاشو بین پاهام گذاشتم تا تکون نخوره سرمو نزدیکش کردم به طوری که چند سانت مونده بود لبامون به هم برخوردار کنه] کیم ا.ت دوست دارم چطوری بهت بگم که بفهمی ها؟
درسته که بیشتر پسرای دانشگاه عاشقتن ولی عشق من فرق میکنه بزار تا بفهمی چقدر دوست دارم
+:هویی پسره حرف هاتو شنیدم خوبه خودت میدونی که از کسی خوشم نمیاد پس فراموشم کن
_:نمیتونم نمیشه
+: خو تو میگی من با بقیه فرق دارم همه کارشون اینه که بگن نمیشه تو چی بلدی که کسای دیگه بلد نیستن؟
_:نه دیگه تو نگرفتی همه بعد از یه مدت خسته میشدن ولی من تا آخره آخر پای این عشق میمونم این فرق من با بقیه هست فقط حرف نیست من بهشون عمل میکنم اصلا به خودم قول میدم که اگه به دستت نیارم کار دست خودم بدم قول میدم که قلبتو بدست بیارم و هیچ وقت نشکنمش لطفاً بهم فرصت بده
+:هوفف خیلی خوب فقط دو روز بهت فرصت میدم که دلمو به دست بیاری که مطمئنم که نمیتونی
_: میبینیم (گذاشتم بره و اون رفت پایین و رفت تو کلاسش دم در بودم هی پسرا سعی میکردن بهش نزدیک شن اه که دیدم دوستش جون سو امد بیرون رفتم پیشش )
_:جون سو صبر کن
=:بله
_:تو که دوست صمیمی ا.تی میشه بهم بگی اون از چه چیزایی خوشش میاد؟
=:خوب اون...
چطور بود ؟
#ادته
#هوپی
Part 4
(صبح)
{ویو جون سو }
از خواب بیدار شدم دیدم که ا.ت خواب بود پس کار همیشگیمو کردم و بیدارش کردم و هعی میپریدم روش تا بیدار شه(مثل منه) بریم دانشگاه
=:پاشوو
+: خیلی وحشی هستی
=:لازم به گفتن نبود خودم میدانم
+:نوچ نوچ نوچ
=: خیلی خوب بسه پاشو آماده شیم بریم دانشگاه
+:اوکی
(آماده میشن میرن دانشگاه)
(در حیاط دانشگاه در حال رفتن به داخل)
ویو ا.ت
داشتیم میرفتیم داخل که همون پسر که دیروز باهم برخورد کردیم و وسایلم رو ریخت آمد سمتمون
_: سلام
+: سلام عمرتون
=:من برم داخل(سریع میره داخل)
_:میشه باهم سر فرصت حرف بزنیم؟
+:نه من باید برم
(ا.ت خواست بره که جیهوپ دستشو گرفت)
_:چرا همچین میکنی
+:فکر نمیکنم طوری که کار هارو میکنم توی زندگی خودم به شما ارتباطی داشته باشه
_: لطفاً بهم فرصت حرف زدن بده
+:چرا باید بهت فرصت حرف زدن بدم؟
_: چون من به عشق در نگاه اول باور دارم و میخوام که عاشقت باشم
+:(دستشو از دست هوسوک میکشه و براش دست میزنه) آفرین آفرین عشق در نگاه اول عالیه
_:داری مسخرم میکنی
+:نه دارم تحسینت میکنم
_: عشق شوخی بردار نیست بزار باهات حرف بزنم
+:نمیخوام بشنوم
_:[دیگه نتونستم طاقت بیارم و از روبه رو بغلش کردم و بلندش کردم هی تکون میخورد و تقلا میکرد ولی بزور بردمش بالا پشت بوم گذاشتمش روی یه صندلی گذاشتم پاهاشو بین پاهام گذاشتم تا تکون نخوره سرمو نزدیکش کردم به طوری که چند سانت مونده بود لبامون به هم برخوردار کنه] کیم ا.ت دوست دارم چطوری بهت بگم که بفهمی ها؟
درسته که بیشتر پسرای دانشگاه عاشقتن ولی عشق من فرق میکنه بزار تا بفهمی چقدر دوست دارم
+:هویی پسره حرف هاتو شنیدم خوبه خودت میدونی که از کسی خوشم نمیاد پس فراموشم کن
_:نمیتونم نمیشه
+: خو تو میگی من با بقیه فرق دارم همه کارشون اینه که بگن نمیشه تو چی بلدی که کسای دیگه بلد نیستن؟
_:نه دیگه تو نگرفتی همه بعد از یه مدت خسته میشدن ولی من تا آخره آخر پای این عشق میمونم این فرق من با بقیه هست فقط حرف نیست من بهشون عمل میکنم اصلا به خودم قول میدم که اگه به دستت نیارم کار دست خودم بدم قول میدم که قلبتو بدست بیارم و هیچ وقت نشکنمش لطفاً بهم فرصت بده
+:هوفف خیلی خوب فقط دو روز بهت فرصت میدم که دلمو به دست بیاری که مطمئنم که نمیتونی
_: میبینیم (گذاشتم بره و اون رفت پایین و رفت تو کلاسش دم در بودم هی پسرا سعی میکردن بهش نزدیک شن اه که دیدم دوستش جون سو امد بیرون رفتم پیشش )
_:جون سو صبر کن
=:بله
_:تو که دوست صمیمی ا.تی میشه بهم بگی اون از چه چیزایی خوشش میاد؟
=:خوب اون...
چطور بود ؟
#ادته
#هوپی
۴.۰k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.