خوناشام کوچولو

#خوناشام_کوچولو
پارت 22
ویو ا. ت
تو جاده بودیم که گفتم
کوکی امروز بریم برای بم و یونتان وسیله بخریم وسیله خاصی ندارن و وسایل شون یکم قدیمی شده
_ارع ایده خوبیه منم میخواستم برم برای وسیله بخرم
=من و تهیونگ یونتان رو میبریم یا اگه نشد خودم یونتان رو میبرن امروز میخام خونه رو بهش نشون بدم شما دو تا با بم برید
+اوکی بلخره تو مامانشی
=یااااا
_خنده
رسیدیم خونه رفتم تو بم رو ییش پله ها دیدم
+ بم دخترم بدو بیا
که بدو بدو اومد پرید بغلم و لیسم زد
+(خنده) نکن دختر بیا بریم امادت کنم بریم دَدر (من وقتی میخواستم سگم رو ببرم بیرون به بیرون میگفتم دَدر)
که با ذوق میدوید رفتیم براش غلاده بستم و وقتی داشتیم میرفتیم بیرون دیدیم که دیدیم لیا و یونتان دارن میان تو
=ا. ت بپا بم و یونتان همو نبینن و گرنه نمیشه جداشون کرد
+اوکی هواسم هست
بعد من بم رو بردم تو ماشین و یونتان و لیا سریع برد تو خونه و ماهم راه افتادیم به سمت دامپزشکی تو ماشین شروع کردم به حرف زدن
+ تو برای بم غلاده خریدی
_ن من نتونستم برم خیلی سرم شلوغ بود
+اوف بد ترین غلاده رو واسه بچم خریدن
_بچت
+ ارع بچم چه فک نکن فقط بچه توعه بچه منم هست
_باشه باشه حالا چرا میگی بده
+غلاده گردنی هم باعث خفگی میشه هم امن نیست
_اوووو
+اله
ویو کوک
وقتی گفت بچم خیلی عجیب بود یه حس خوبی بهم دست داد به ادرسی که گفته یود رسیدیم
_رسیدیم
+اوکی
بم رو برداشتیم و رفتیم داخل دامپزشکی من ماسک زده بودم مدل موهام رو تغییر داده بودن و کلاه گذاشته بودم بخوام ساده بگم تغییر قیافه داده بودم
وقتی رفتیم تو یه دختره اومد سمت ا. ت که....
#اد_جئون
شرط =5 تا لایک و 5 تا کامنت