خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
پارت 23
ادامه ویو کوک
رفتیم داخل که یه دختره اومد سمت ا. ت که ا. ت اروم بهم گفت
+بپا طرف ارمیه ولی بیشتر شبیه استاکره قبلا سیع کرد تعقیب ت کنه که ما یهو اومدیم جلو راهش و نزاشتیم نمیدونستم اینجاس وگرنه نمیومدیم اینجا
(علامت دختره؟)
؟ به ا. ت خانم شما کجا اینجا کجا
+ببین حال و حوصله تو رو ندارم الانم برو کنار کار دارم
؟ بخاطر تو اون روز نتونستم خونه کوک رو یاد بگیرم وگرنه الان اون مال من بود
+هه واقعا فک کردی انقد سادست تو داشتی بهش اسیب میزدی
؟ اون هیچی اون بار نداشتی نوشیدنی بهش بدم
+دیوانه تو نوشیدنی ش خواب اور قوی ریخته بودی ممکن بود اسیب ببینه
؟ برام مهم نی من میخواستمش و الانم میخوام
+بس کن ممکنه بهش اسیب بزنی
؟ ولی من انجامش میدم
_دیگه دیره
+یااا
؟ تو کی هستی که اینو میگی ها
+نمیخوای بری
؟ رفتم نمیخوام جای باشم که تو اونجا باشی
+خدا به ملت عقل بده... واسا بینم این چه کار بود کردی اگه میفهمیدم تو کوکی چی ها وای هیچی واویلا میشد
_نترس هواسم بود حالاهم بیا بریم خرید رو شروع کنیم
شروع کردیم به خرید کردن یه سبد برداشت و توش یه بسته پد برداشت چند تا توپ و لباس برداشت رفت یه قلاده تنی ناز و خوشگل هم برداشت شامپو و شونه و و یه تخت انتخاب کرد دو جفت کفش و حوله و پتو هم برداشت همین جور که خرید میکرد یهو وایساد
+میگم بم پریود میشه(کلی گشتم تا مطمعن شدم بم دختره کوک چندین بار دختر صداش زده و عین چی یه عکس رو زوم کردم دیدم ارع دختره بچه جای شیر یا همون پستان داره)
_چی مگه سگم میشع
+معلومه که میشه پس نمیدونی بزار براش مایبیبی بگیرم
_اوکی
+راستی بم به چیزی حساسیت نداره
_ن
مایبیبی گرفت و بازم راه افتاد رفت سمت صندق و گفت
+بستنی مخصوص سگ لطفا
چند بسته هم جایزه برداشت یه بسته غذا خشک هم خرید
صندق دار اومد و چیزاس که ا. ت گفته بود رو اورد ا. ت کارت خودش رو در اورد که گفتم
_یا چیکار میکنی میخوای اینهمه رو خودت حساب کنی
+یا بم بچه منم هستا
_باشه پس جفتمون حساب کنیم
+اوکی
حساب کردیم و رفتیم بیرون که بریم تو ماشین دیدیم بم دلش پیاده روی میخواد پس یک راه رفتیم اما ن زیاد چون اون منطقه پر ارمی بود و ا. ت هواس بود که لو نریم من ترسی نداشتم ولی ا. ت نگران بود که نکنه برام شایعه درست کنن و دردسر شه برام
رفتیم تو ماشین حرکت کردیم رسیدیم خونه هیونگ ا هم برگشته بودن خونه همه شون بم و یونتان تا همو دیدن بدو بدو رفتن پیش هم
+_ سلام ما برگشتیم
=خوش اومدید اعضا هم اینجان
+وسایل رو بیاریم میایم پیشتون
_زود میایم
=خبرای خوش دارم براتون زود بیاید
وسایل رو بردیم اتاق من و رفتیم پایین
+چیشده خبر خوب چیه
=.....
#اد_جئون
شرط =5 تا لایک 5 تا کامنت
پارت 23
ادامه ویو کوک
رفتیم داخل که یه دختره اومد سمت ا. ت که ا. ت اروم بهم گفت
+بپا طرف ارمیه ولی بیشتر شبیه استاکره قبلا سیع کرد تعقیب ت کنه که ما یهو اومدیم جلو راهش و نزاشتیم نمیدونستم اینجاس وگرنه نمیومدیم اینجا
(علامت دختره؟)
؟ به ا. ت خانم شما کجا اینجا کجا
+ببین حال و حوصله تو رو ندارم الانم برو کنار کار دارم
؟ بخاطر تو اون روز نتونستم خونه کوک رو یاد بگیرم وگرنه الان اون مال من بود
+هه واقعا فک کردی انقد سادست تو داشتی بهش اسیب میزدی
؟ اون هیچی اون بار نداشتی نوشیدنی بهش بدم
+دیوانه تو نوشیدنی ش خواب اور قوی ریخته بودی ممکن بود اسیب ببینه
؟ برام مهم نی من میخواستمش و الانم میخوام
+بس کن ممکنه بهش اسیب بزنی
؟ ولی من انجامش میدم
_دیگه دیره
+یااا
؟ تو کی هستی که اینو میگی ها
+نمیخوای بری
؟ رفتم نمیخوام جای باشم که تو اونجا باشی
+خدا به ملت عقل بده... واسا بینم این چه کار بود کردی اگه میفهمیدم تو کوکی چی ها وای هیچی واویلا میشد
_نترس هواسم بود حالاهم بیا بریم خرید رو شروع کنیم
شروع کردیم به خرید کردن یه سبد برداشت و توش یه بسته پد برداشت چند تا توپ و لباس برداشت رفت یه قلاده تنی ناز و خوشگل هم برداشت شامپو و شونه و و یه تخت انتخاب کرد دو جفت کفش و حوله و پتو هم برداشت همین جور که خرید میکرد یهو وایساد
+میگم بم پریود میشه(کلی گشتم تا مطمعن شدم بم دختره کوک چندین بار دختر صداش زده و عین چی یه عکس رو زوم کردم دیدم ارع دختره بچه جای شیر یا همون پستان داره)
_چی مگه سگم میشع
+معلومه که میشه پس نمیدونی بزار براش مایبیبی بگیرم
_اوکی
+راستی بم به چیزی حساسیت نداره
_ن
مایبیبی گرفت و بازم راه افتاد رفت سمت صندق و گفت
+بستنی مخصوص سگ لطفا
چند بسته هم جایزه برداشت یه بسته غذا خشک هم خرید
صندق دار اومد و چیزاس که ا. ت گفته بود رو اورد ا. ت کارت خودش رو در اورد که گفتم
_یا چیکار میکنی میخوای اینهمه رو خودت حساب کنی
+یا بم بچه منم هستا
_باشه پس جفتمون حساب کنیم
+اوکی
حساب کردیم و رفتیم بیرون که بریم تو ماشین دیدیم بم دلش پیاده روی میخواد پس یک راه رفتیم اما ن زیاد چون اون منطقه پر ارمی بود و ا. ت هواس بود که لو نریم من ترسی نداشتم ولی ا. ت نگران بود که نکنه برام شایعه درست کنن و دردسر شه برام
رفتیم تو ماشین حرکت کردیم رسیدیم خونه هیونگ ا هم برگشته بودن خونه همه شون بم و یونتان تا همو دیدن بدو بدو رفتن پیش هم
+_ سلام ما برگشتیم
=خوش اومدید اعضا هم اینجان
+وسایل رو بیاریم میایم پیشتون
_زود میایم
=خبرای خوش دارم براتون زود بیاید
وسایل رو بردیم اتاق من و رفتیم پایین
+چیشده خبر خوب چیه
=.....
#اد_جئون
شرط =5 تا لایک 5 تا کامنت
۴.۵k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.