Maah Banafsham
#Maah_Banafsham
#part116
…چشم
و بدون حرف دیگه ای رفتم تو اتاقم
_ببین زن تیکه عوضی چجور رید تو عصابم
داشتم فهشش میدادم که عسل در زد و اومد داخل
_چخبر
…سلامتی
_خبری نیست
…نه چه خبری
_ازدواج دوستی و....
…اع ارسلان،من حصله و وقت خودمو ندارم چه برسه یکی دیگه
_چرا،یعنی کسیم دوست نداری؟
…چرا خب چیزه یه نفر هست
_اع کی شیطون
و بعدش سرمو از برگه ها بردم بالا که دیدم سریع نگاهشو ازم گرفت
…هیچی...ولش کن
_باشه فقط من میشناسمش
…اوهوم
_خب محراب
…نه
_امیرروز
…نخیر
_ام پارسا
…نه بابا
مشکوک نگاهش کردم و گفتم
_رضا
و فقط سرشو بلند کرد و چش تو چشم شد
_باورم نمیشه،اخه تو خیلی با اون سردو گند اخلاقی
…اره از خدت یاد گرفتم دلم نمیخاد بفهمه
_ای شیطون
لبخندی زد
منم یه چندتا پرونده بود
قشنگ چک کردم و بعدش امضا کردم
به کسی اعتماد نداشتم
حتی عسل که از بچگی باهم بودیم
همرو امضا کردم
و دادم بهش
_عسل
…جان
_اوکیش کنم برات؟!
…کیو،اها نه نمیخاد
_چرا؟؟
…باید خودش پیش قدم بشه
_اینقدر که تو سگ بازی در میاری عمرا اگه بیاد سمتت....
#part116
…چشم
و بدون حرف دیگه ای رفتم تو اتاقم
_ببین زن تیکه عوضی چجور رید تو عصابم
داشتم فهشش میدادم که عسل در زد و اومد داخل
_چخبر
…سلامتی
_خبری نیست
…نه چه خبری
_ازدواج دوستی و....
…اع ارسلان،من حصله و وقت خودمو ندارم چه برسه یکی دیگه
_چرا،یعنی کسیم دوست نداری؟
…چرا خب چیزه یه نفر هست
_اع کی شیطون
و بعدش سرمو از برگه ها بردم بالا که دیدم سریع نگاهشو ازم گرفت
…هیچی...ولش کن
_باشه فقط من میشناسمش
…اوهوم
_خب محراب
…نه
_امیرروز
…نخیر
_ام پارسا
…نه بابا
مشکوک نگاهش کردم و گفتم
_رضا
و فقط سرشو بلند کرد و چش تو چشم شد
_باورم نمیشه،اخه تو خیلی با اون سردو گند اخلاقی
…اره از خدت یاد گرفتم دلم نمیخاد بفهمه
_ای شیطون
لبخندی زد
منم یه چندتا پرونده بود
قشنگ چک کردم و بعدش امضا کردم
به کسی اعتماد نداشتم
حتی عسل که از بچگی باهم بودیم
همرو امضا کردم
و دادم بهش
_عسل
…جان
_اوکیش کنم برات؟!
…کیو،اها نه نمیخاد
_چرا؟؟
…باید خودش پیش قدم بشه
_اینقدر که تو سگ بازی در میاری عمرا اگه بیاد سمتت....
۴.۶k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.