نبرد توس و فریبرز با برزو
#نبرد_توس_و_فریبرز_با_برزو
#شاهنامه
جنگ طوس و فریبرز با برزو
وقتی دو لشکر دربرابر هم صف آرایی کردند،برزو پابه میدان رزم گذاشت ونعره برآورد:ای طوس وای فریبرز،سرداران سپاه ایران!من اکنون شما هردو را به رزم فرا می خوانم .پس پا به میدان بگذاریدتا پنجه درپنجه هم اندازیم .
به شنیدن صدای برزو،سرداران ایران بی درنگ به میدان تاختند وبانیزه از دوسو به او یورش بردند. آن دوساعتی کوشیدندتا شایدبتوانند برزو را بانیزه ازروی زین بردارند وبرزمین بکوبند ولی تلاششان سودی نداشت،زیرا آن جوان همچون کوهی از آهن،از جای خود تکان نمی خورد.
پیکار همچنان ادامه داشت که ناگهان برزو از جا جنبیدوچون رعد غرید.اونیزه ی هردو پهلون را گرفت وبایک فشارناگهانی انان را از سرزین به زمین زد. سپس هردو را دست بسته به لشگرگاه تورانیان فرستاد.
باگرفتارشدن آن دو،آه ازنهاد سپاهیان ایران برآمد.پس ازجا جنبیدند وبه سوی تورانیان یورش بردند.
برزو که چنین دید،شمشیرکشید ودرمیان آنان تاخت. ایرانیان پایداری بسیارکردندواز کشته ی دشمن پشته ساختند. ولی از پس تیغ بی امان برزو برنیامدند وبرای تلفت کمتر،چاره ای جزعقب نشینی ندیدند .
#شاهنامه
جنگ طوس و فریبرز با برزو
وقتی دو لشکر دربرابر هم صف آرایی کردند،برزو پابه میدان رزم گذاشت ونعره برآورد:ای طوس وای فریبرز،سرداران سپاه ایران!من اکنون شما هردو را به رزم فرا می خوانم .پس پا به میدان بگذاریدتا پنجه درپنجه هم اندازیم .
به شنیدن صدای برزو،سرداران ایران بی درنگ به میدان تاختند وبانیزه از دوسو به او یورش بردند. آن دوساعتی کوشیدندتا شایدبتوانند برزو را بانیزه ازروی زین بردارند وبرزمین بکوبند ولی تلاششان سودی نداشت،زیرا آن جوان همچون کوهی از آهن،از جای خود تکان نمی خورد.
پیکار همچنان ادامه داشت که ناگهان برزو از جا جنبیدوچون رعد غرید.اونیزه ی هردو پهلون را گرفت وبایک فشارناگهانی انان را از سرزین به زمین زد. سپس هردو را دست بسته به لشگرگاه تورانیان فرستاد.
باگرفتارشدن آن دو،آه ازنهاد سپاهیان ایران برآمد.پس ازجا جنبیدند وبه سوی تورانیان یورش بردند.
برزو که چنین دید،شمشیرکشید ودرمیان آنان تاخت. ایرانیان پایداری بسیارکردندواز کشته ی دشمن پشته ساختند. ولی از پس تیغ بی امان برزو برنیامدند وبرای تلفت کمتر،چاره ای جزعقب نشینی ندیدند .
۹۷۶
۲۲ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.