بازگشتتو پارت

#بازگشت_تو #پارت_١١
نهال بعد از این ماجرا خوابید ولی من تا ساعت۴بیدار بودم تو فکر بودم داستان چیه ؟ این امیر علی پسریه ک خیلی مغروریه ب هر کسی رو نمیده نکنه بازم میخواد انتقام بگیره؟ن بعید میدونم ی نفر حاضر باشه پای چشمش کبود بشه ک انتقام بگیره ؟ن احمقانه اس ولی حالا ک فکر میکنم منم بدم نمیاد ازش چطور میشه ک من تمام فحشای دنیارو بهش میدادم الان اصلا دلم نمیاد تو همین فکرا بودم ک خوابم برد
صبح سرم زیره پتو بود و ضربه محکمی ب بالشم حس کردم چشمام باز شد و سرمو اوردم بیرون با دیدن قیافه امیر علی تازه یادم اومد چی شده و روسریم سرم نیس ی ضرب سرمو بوردم زیر پتو و پتو مثل چادر گزاشتم سرم
امیر علی وقتی قیافه امو دید اروم خندید اروم گفت
-پاشو بریم شرکت همیشه انقدر دیر بیدار میشی
+اولا علیک سلام دوما نخیر دیشب تا۴بیدار بودم خواب موندم
-من میرم اماده شم تو هم برو اماده شو زود باش
+صبحونه چی
-میریم شرکت ی چیزی میخوریم
همون موقع مامان از طبقه بالا اومد و گفت
~سلام بیدار شدین؟
-سلام بله
~اقای کاظمی جاتون راحت بود ؟
-بله ممنونم
~خدارو شکر بیاید صبحونه
-ن ممنونم الانم دیر شده باید بریم
~اخه نمیشه ک
+ن مامان دیر میشه باید بریم
رفتم بالا و اماده شدم وقتی رفتم تو اتاق از حالت روتختی فهمیدم ک تختم دست خورده ای پرو اخه رو تخت من میخوابی
سریع اماده شدم و با همه خدافظی کردم امیر علی سرش تو گوشی بود و جلو ماشین وایستاده بود رفتم جلو
گفت
-سوار شو
+ن دیگ شما برین مزاحمتون نمیشم
-بیا سوار شو خودتو لوس نکن
خندیدمو سوار شدمو راه افتادیم
ادامه در پارت ١٢ #maryam
دیدگاه ها (۱۴)

#بازگشت_تو #پارت_١٢گفتم+درد میکنه هنوزلبخند زد و گفت-ن خیلی+...

#بازگشت_تو #پارت_١٣سیستم روشن شد و صندلیمو کشیدم جلو ک قرارا...

#بازگشت_تو #پارت_١٠بابام هم گفت *پس امیر علی جان بابا و اهل ...

#بازگشت_تو #پارت_٩وقتی شهرام مامان و بابا رو جلوی در دید ی ن...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

P4🍯//بعد از غذا&بابا-جانم؟&میشه بریم پیش مامان-چرا نمیشه بری...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط