★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
Part:¹⁸
(سه سال بعد)
ا.ت: یول پسرم وسایلاتو جمع کردی؟
یول: آله ماما(لحن بچگونه)
ا.ت: افرین به پسر خوشتیپم
بورا: نمیخواید بیاید الان دیرمون میشه از هواپیما جا میمونیم
ا.ت: اومدیم،بریم پسرم
(فرودگاه)
👩💼: پرواز سئول ۲۰ دقیقه دیگه بلند میشه لطفاً سوار هواپیما بشید
بورا: ا.ت بیاین
(سئول)
ا.ت: وایییی بوی شهرمممم چقدر دلم تنگ شده بود
بورا: دقیقا
یول: ماما دایی کو؟
ا.ت: اون نمیدونه میخوایم سوپرایزش کنیم
یول: ایوللللل بلیمممم
بورا: عزیزممم(خنده)
(تو تاکسی)
یول: ماما پاپایی (با لحن بچگونه میگه ) کی از سفل(سفر) کالیش بل میگلده؟
ا.ت: الانا بر نمیگرده پسر قشنگم اما تو که عکسشو دیدی هر موقع اومد بهت میگم باش؟
یول: باش
بورا: ا.ت درباره جونگ کوک، میخوای چیکار کنی؟(اروم)
ا.ت: واقعا نمیدونم ای کاش عکسشو به یول نشون نمیدادم(اروم و ناراحت)
ا.ت: حالا ول کن بریم خونه دلم خیلیییی تنگ شده
(رسیدن)(در زدن)
ا.ت: دادا....
کوک: سلام ببخشید با کی کار داشتید؟(نگاه علامت سوال)
بورا: ا.. ا.ت
ا.ت: ت..ت..تو منو نمیشناسی ؟(لکنت)
یول: پاپااااااا
کوک: یه لحظه! خانم شما واقعا کی هستی و با کی کار داری؟ و این بچه چرا به من میگه بابا ؟
جیمین: اینجا چه خبر... ا.ت؟(تعجب)
ا.ت: میشه بریم داخل؟؟؟(جدی)
ا.ت: بورا متونی یول رو ببریم بالا و سرگرمش کنی؟
بورا: ا. ا. اره(متعجب)
کوک: میشنوم؟؟
ا.ت: تو منو واقعا نمیشناسی یا خودتو زدی به اون راه؟(نیشخند جدی)
کوک: هی هی اول جواب منو بده اسن تو کی هستی
جیمین: بسه، کوک این ا.ته خواهرم و کادر اون بچس و..
کوک: چی خب باشه ولی چرا بچه بهم میگه بابا
جیمین: چون..
ا.ت: چون شباهت به پدرش داری
(دوست دارید بدونید چی میشه ؟ بمونید تو خماری🤣🤣، واییی جونگکوک چرا یادش نمیاد دددد)
شرطا
۲۰ کامنت
لایک فرقی نداره چقدر باشه فقط ۲۰ کامنت
عکس بچه هم اسلاید بعد لباس فردگاهی ا.ت و بقیه هم میزارم
اسلاید دو یول و لباسش
اسلاید سه لباس ا.ت
اسلاید چهار لباس بورا
Part:¹⁸
(سه سال بعد)
ا.ت: یول پسرم وسایلاتو جمع کردی؟
یول: آله ماما(لحن بچگونه)
ا.ت: افرین به پسر خوشتیپم
بورا: نمیخواید بیاید الان دیرمون میشه از هواپیما جا میمونیم
ا.ت: اومدیم،بریم پسرم
(فرودگاه)
👩💼: پرواز سئول ۲۰ دقیقه دیگه بلند میشه لطفاً سوار هواپیما بشید
بورا: ا.ت بیاین
(سئول)
ا.ت: وایییی بوی شهرمممم چقدر دلم تنگ شده بود
بورا: دقیقا
یول: ماما دایی کو؟
ا.ت: اون نمیدونه میخوایم سوپرایزش کنیم
یول: ایوللللل بلیمممم
بورا: عزیزممم(خنده)
(تو تاکسی)
یول: ماما پاپایی (با لحن بچگونه میگه ) کی از سفل(سفر) کالیش بل میگلده؟
ا.ت: الانا بر نمیگرده پسر قشنگم اما تو که عکسشو دیدی هر موقع اومد بهت میگم باش؟
یول: باش
بورا: ا.ت درباره جونگ کوک، میخوای چیکار کنی؟(اروم)
ا.ت: واقعا نمیدونم ای کاش عکسشو به یول نشون نمیدادم(اروم و ناراحت)
ا.ت: حالا ول کن بریم خونه دلم خیلیییی تنگ شده
(رسیدن)(در زدن)
ا.ت: دادا....
کوک: سلام ببخشید با کی کار داشتید؟(نگاه علامت سوال)
بورا: ا.. ا.ت
ا.ت: ت..ت..تو منو نمیشناسی ؟(لکنت)
یول: پاپااااااا
کوک: یه لحظه! خانم شما واقعا کی هستی و با کی کار داری؟ و این بچه چرا به من میگه بابا ؟
جیمین: اینجا چه خبر... ا.ت؟(تعجب)
ا.ت: میشه بریم داخل؟؟؟(جدی)
ا.ت: بورا متونی یول رو ببریم بالا و سرگرمش کنی؟
بورا: ا. ا. اره(متعجب)
کوک: میشنوم؟؟
ا.ت: تو منو واقعا نمیشناسی یا خودتو زدی به اون راه؟(نیشخند جدی)
کوک: هی هی اول جواب منو بده اسن تو کی هستی
جیمین: بسه، کوک این ا.ته خواهرم و کادر اون بچس و..
کوک: چی خب باشه ولی چرا بچه بهم میگه بابا
جیمین: چون..
ا.ت: چون شباهت به پدرش داری
(دوست دارید بدونید چی میشه ؟ بمونید تو خماری🤣🤣، واییی جونگکوک چرا یادش نمیاد دددد)
شرطا
۲۰ کامنت
لایک فرقی نداره چقدر باشه فقط ۲۰ کامنت
عکس بچه هم اسلاید بعد لباس فردگاهی ا.ت و بقیه هم میزارم
اسلاید دو یول و لباسش
اسلاید سه لباس ا.ت
اسلاید چهار لباس بورا
۵.۷k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.