اربابمن
#ارباب-من
part :۲۳
ات : افرین ، خوبع
ات از اتاق رفت بیرون ولی وقتی خواست در خروجی رو باز کنه ..
دید که کوک پشت دره
ات خشکش زده بود ، همچنین کوک
کوک شوکه شده بود که ات داره میاد بیرون
اون فکرشم نمیکرد که بتونه از دست کیم سوکی و بادیگارداش فرار کنه
ولی کرد
کوک وقتی ات رو دید سریع در اغوش خودش گرفت
ات هم کوک رو بغل کرد
کوک ات رو سفت و محکم در اغوش خودش گرفته بود
و داشت سر ات رو نوازش میکرد
کوک بعد چند لحظه ای مکث کرد و ات رو ول کرد و با جدیت گفت :
کوک : مگه بهت نگفتم از جات تکون نخور
ات : چرا گفتی ولی ....
کوک : ادامش ؟
ات : من نزدیک ۳۰ مین منتظرت موندم ولی خبری ازت نشد خواستم بیام دنبالت که یهو یکی بیهوشم کرد
کوک حرفی نزد و دست ات رو گرفت و به سمت ماشین هدایتش کرد
《 ویو فردا صبح 》
ویو ات :
با نور خورشیدی که بهم میخورد از جام بلند شدم
رفتم WC و کار های لازم رو انجام دادم
بعدش رفتم به سمت سالن
دیدم که کوک سر میز نشسته بود و داشت صبحانه میخورد
کوک : بیدار شدی ؟
ات : اره
کوک : بیا بشین بخور
ات : نه ، نه مرسی من گشنم نیست
کوک : اوک ، چرا لباساتو عوض نکردی
ات : چرا عوض کردم دیگه
ات یه نگاهی به لباسش میندازه و میبینه که همون لباس با//ز دیشبش تنشه
ات که لپاش سرخ شده بود از خجالت سریع رفت به اتاقش که ....
نویسنده :kim lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
part :۲۳
ات : افرین ، خوبع
ات از اتاق رفت بیرون ولی وقتی خواست در خروجی رو باز کنه ..
دید که کوک پشت دره
ات خشکش زده بود ، همچنین کوک
کوک شوکه شده بود که ات داره میاد بیرون
اون فکرشم نمیکرد که بتونه از دست کیم سوکی و بادیگارداش فرار کنه
ولی کرد
کوک وقتی ات رو دید سریع در اغوش خودش گرفت
ات هم کوک رو بغل کرد
کوک ات رو سفت و محکم در اغوش خودش گرفته بود
و داشت سر ات رو نوازش میکرد
کوک بعد چند لحظه ای مکث کرد و ات رو ول کرد و با جدیت گفت :
کوک : مگه بهت نگفتم از جات تکون نخور
ات : چرا گفتی ولی ....
کوک : ادامش ؟
ات : من نزدیک ۳۰ مین منتظرت موندم ولی خبری ازت نشد خواستم بیام دنبالت که یهو یکی بیهوشم کرد
کوک حرفی نزد و دست ات رو گرفت و به سمت ماشین هدایتش کرد
《 ویو فردا صبح 》
ویو ات :
با نور خورشیدی که بهم میخورد از جام بلند شدم
رفتم WC و کار های لازم رو انجام دادم
بعدش رفتم به سمت سالن
دیدم که کوک سر میز نشسته بود و داشت صبحانه میخورد
کوک : بیدار شدی ؟
ات : اره
کوک : بیا بشین بخور
ات : نه ، نه مرسی من گشنم نیست
کوک : اوک ، چرا لباساتو عوض نکردی
ات : چرا عوض کردم دیگه
ات یه نگاهی به لباسش میندازه و میبینه که همون لباس با//ز دیشبش تنشه
ات که لپاش سرخ شده بود از خجالت سریع رفت به اتاقش که ....
نویسنده :kim lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
- ۵.۱k
- ۲۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط