اربابمن
#ارباب-من
part : ۲۵
ولی وقتی که چرخیدی به سمت عقب
نظرت عوض شد ... اون ، اون ......
یوری بود ، و داشت همینجوری نگات میکرد
و توهم داشتی نگاش میکردی
ولی ایندفعه یه چیزی توی چشمات بود
اون.... اون حس ترس بود
تو اصلا خبر نداشتی که یوری چه چیزی توی سر و فکرش میگذره
و فقط منتظر بودی که یه حرفی بزنه
بلخره لب زد و گفت :
یوری : اوووو ، چه حسی داره که تمام نقشه هات برای شب قراره خراب شه ؟
ات : تو ... داری چی میگی ؟ ( با نیشخند )
یوری : شب میفهمی
یوری از پیشم رفت و رفت داخل اتاقش
از حرفش خیلی تعجب کردم
یعنی منظورش از اون حرفا چی بود ؟
قرار بود چه نقشه ای رو بهم بریزه ؟؟
شب قراره که چه اتفاق هایی بیوفته
از تمام این افکار اومدم بیرون و دوباره ادامه دادم
به پخت و پز
( ویو ۱ ساعت بعد )
دیگ تغریبا تمام کارها رو انجام داده بودم
ساعت نزدیکای ۷ بود ، و کوک دیگه ساعت ۸ میومد
خواستم برم به سمت اتاقم تا لباس عوض کنم
که یه صدایی از توی سالن اومد
خیلی شوکه شدم
و در همون حال خیلی هم میترسیدم
بدنم داشت میلرزید
به سمت اتاق ها رفتم
و دیدم دوباره صدای شکسته شدن اومد
ولی ایندفعه از طرف اتاق یوری
رفتم و در اتاقش رو باز کردم
دیدم که یوری ........
فیکا به صورت منظم داخل این چنل قرار میگیره:
https://wisgoon.com/jkkooojwbx
نویسنده : kin lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
part : ۲۵
ولی وقتی که چرخیدی به سمت عقب
نظرت عوض شد ... اون ، اون ......
یوری بود ، و داشت همینجوری نگات میکرد
و توهم داشتی نگاش میکردی
ولی ایندفعه یه چیزی توی چشمات بود
اون.... اون حس ترس بود
تو اصلا خبر نداشتی که یوری چه چیزی توی سر و فکرش میگذره
و فقط منتظر بودی که یه حرفی بزنه
بلخره لب زد و گفت :
یوری : اوووو ، چه حسی داره که تمام نقشه هات برای شب قراره خراب شه ؟
ات : تو ... داری چی میگی ؟ ( با نیشخند )
یوری : شب میفهمی
یوری از پیشم رفت و رفت داخل اتاقش
از حرفش خیلی تعجب کردم
یعنی منظورش از اون حرفا چی بود ؟
قرار بود چه نقشه ای رو بهم بریزه ؟؟
شب قراره که چه اتفاق هایی بیوفته
از تمام این افکار اومدم بیرون و دوباره ادامه دادم
به پخت و پز
( ویو ۱ ساعت بعد )
دیگ تغریبا تمام کارها رو انجام داده بودم
ساعت نزدیکای ۷ بود ، و کوک دیگه ساعت ۸ میومد
خواستم برم به سمت اتاقم تا لباس عوض کنم
که یه صدایی از توی سالن اومد
خیلی شوکه شدم
و در همون حال خیلی هم میترسیدم
بدنم داشت میلرزید
به سمت اتاق ها رفتم
و دیدم دوباره صدای شکسته شدن اومد
ولی ایندفعه از طرف اتاق یوری
رفتم و در اتاقش رو باز کردم
دیدم که یوری ........
فیکا به صورت منظم داخل این چنل قرار میگیره:
https://wisgoon.com/jkkooojwbx
نویسنده : kin lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
- ۴.۲k
- ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط