اربابمن

#ارباب-من
part :۲۱

ات اونقدری به دستاش فشار اورده بود که .....
یهو طناب پاره شد و ات بند پاهاشم باز کرد و بلند شد
همینطوری داشت دست های ظریف و باریک ات خون میومد

ات : من .... فقط .. و فقط به کوک میگم ارباب نه به توی هرز//ه ( با عربده )
که یهو ات با مشت میزنه به صورت کیم سوکی
دقیقا مث کوک همین کار رو کرده بود

کیم سوکی: دختره هرز//ه بگیرینش ( با داد )

ویو کوک :
تهیونگ اومده بود دنبالم کارم داشت ، باهاش رفتم که بهم گفت اسلح//ه ها رو ندادن
داشتم اتیش میگرفتم
صحبت هامون حدود ۳۰ مین طول کشیده بود
بگرشتم به سالن اصلی که دیدم ات نیست

همه جا رو زیر و رو کردم ولی دیدم نیست
سوار ماشین شدم و با نهایت سرعت به سمت عمارت راه افتادم
با خودم گفتم شاید اونجا باشه
به عمارت رسیدم و به داخل عمارت رفتم

کوک : ات کجاست( با داد )
اجوما : چیشده ارباب ؟؟؟
کوک : اجوما ات نیست ، اینجا نیومده ؟؟؟

اجوما : نه ، اصلا نیومده اینجا

از عمارت اومدم بیرون و دوباره به سمت مسیر مهمونی راه افتادم
دوباره رفتم توی سالن رو گشتم ولی خبری ازش نبود
که یهو یه شماره ناشناس باهام تماس گرفت

( ناشناس رو با ☆ نشون میدم )
☆ : الو ،،،
کوک : سلام ، بله بفرمایید
☆ : شما اقای جئون هستید ؟؟

کوک : خودمم ، حرفت ؟؟
☆ : خواستم بگم که دوست دخترت اینجا پیش ماست ، منتظر باباییش یعنی توعه ، ت که دوست نداری دخترت بمیره هوم ؟

کوک : چی مینا//لی ، اونوقت چجور باید حرفت رو باور کنم

که یهو .....
نویسنده :kim lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
دیدگاه ها (۰)

#ارباب-منpart : ۲۲کوک : چی مینا//لی ، اونوقت چجور باید حرفت ...

#ارباب-منpart :۲۳ات : افرین ، خوبع ات از اتاق رفت بیرون ولی ...

#ارباب-منpart :۲۰ات خواست بره به دنبال کوک که ‌...‌‌یکی از پ...

#ارباب-منpart : ۱۹کیم سوکی با نیشخند میره طرف ات و بعدش .......

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

𝚙𝚊𝚛𝚛11سوهو.. عذر میخوام ات منو ببخش واستا تو الان داری داداش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط