رمان خلافکار جذاب من
{رمان خلافکار جذاب من 😈 ❤️ }
Part¹⁷
چرا مگه زوره
ارسلان گفت عشقم بخاطره خودت میگم قهو تپش قلب میاره
پوفی کشیدم
مارال قهوه هارو با آب پرتقال آورد
من میگم ایشون زورگوی شما باور نکنید
آب پرتقالو برداشتم کمی خوردم مارال داشت میرفت مه گفتم
راستی مارال
بله
اردلان گفت
بله چیه جانم خانم یه بفرمایید خانم
چشم ببخشید بف مایید خانم
چیزه لطفت برو اتاق منو ارسلانو تمیز کن بعد اتاق مهمونم آماده کن
ارسلان گفت
چرا مگه مهمون داریم
آره
کیه
روبه روت نشسته
اردلان با دست خودشو نشون داد کی من من کی گفتم میمونم
من میگم چونکه آخه ارسلان میره سرکار منم نمیبره بیرون بعد تو اگه باشی باهم میریم بیرون و توخونه میخندیم باید چن. روز اینجا بمونی
والا آبجی من دلقک نیستم چند روز بمونم اینجا بخندیم
ارسلانی بگو بمونه دیگه حون من
دیگه جونتو قسم نخوره و شماهم اردلان خان هرچی خانمم بگه همون
یس پس آقا اردلان پاشو برو لباساتو از خونن بیار
Part¹⁷
چرا مگه زوره
ارسلان گفت عشقم بخاطره خودت میگم قهو تپش قلب میاره
پوفی کشیدم
مارال قهوه هارو با آب پرتقال آورد
من میگم ایشون زورگوی شما باور نکنید
آب پرتقالو برداشتم کمی خوردم مارال داشت میرفت مه گفتم
راستی مارال
بله
اردلان گفت
بله چیه جانم خانم یه بفرمایید خانم
چشم ببخشید بف مایید خانم
چیزه لطفت برو اتاق منو ارسلانو تمیز کن بعد اتاق مهمونم آماده کن
ارسلان گفت
چرا مگه مهمون داریم
آره
کیه
روبه روت نشسته
اردلان با دست خودشو نشون داد کی من من کی گفتم میمونم
من میگم چونکه آخه ارسلان میره سرکار منم نمیبره بیرون بعد تو اگه باشی باهم میریم بیرون و توخونه میخندیم باید چن. روز اینجا بمونی
والا آبجی من دلقک نیستم چند روز بمونم اینجا بخندیم
ارسلانی بگو بمونه دیگه حون من
دیگه جونتو قسم نخوره و شماهم اردلان خان هرچی خانمم بگه همون
یس پس آقا اردلان پاشو برو لباساتو از خونن بیار
- ۱.۸k
- ۱۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط