شراب سرخ پارت ۱۷🍷
شراب سرخ پارت ۱۷🍷
مرا سمت خودش کشید و دستش را پشت کمرم گذاشت ، کیم به قدری کمرم را بین چنگش فشرده بود که بزور لمس دست مرد را حس میکردم.
مرد نقابدار گفت:تصمیم برای موندن در این شهر.. میخوام از این به بعد بیشتر ملاقاتت کنم شراب سرخ..
خندهای بلند سر داد طوری که حتما صدایش به گوش کیم برسد (کرم کرده بودم): باعث افتخارمه به امید دیداری دوباره..
مرد نقابدار لبخندش عمق گرفت و جلو آمد و به نرمی لبانش را روی گونه های سردم گذاشت با همین لمس نرم و ساده تمام تنم سوخت و گر گرفت و با خجالت سر زیر انداختم..
لبخندی از اعماق وجودم زدم او بسیار مردونه و با شخصیت بود.
مردی بود که در تمام این سال ها منتظرش بودم ، اما الان توی منجلابی بودم که نمیتونستم به تنهایی از آن خارج شوم و به سوی مرد رویاهایم بروم.
با رفتن مرد ناشناس به سمت کیم برگشتم و به چشمانش که میخ من بود خیره شدم..حتما اوهم بوسه مرد ناشناس را به چشم دیده بود.
نمیدونم واقعا نمیدونم با چه جسارتی داشتم این کار را میکردم. شاید میخواستم تلافی لحظه های خوبی را که با مرد ناشناس داشتم و او با نامردی ویرانش کرد را سرش در بیاورم..
مثل خودش استوار قدم برداشتم و کنارش ایستادم و اخم آلود دستم را میان بازواش انداختم...
کیم نگاهی به من انداخت میتونستم حدس بزنم هنوز از دستم شکاره اما او حداقل مثل من لجباز نبود و قرار نبود ضایعام کند ، اما با حرفی که زد از حدسم پشیمانم کرد.
هیچ کاره..
به گمانم این مدت که پیش کیم زندگی میکردم کمی خلق و خوی او هم به من سرایت کرده بود..
و خودم را به او نزدیکتر کشیدم.
بهت زدگی را درون چشمانش رویت کردم اما تو رویش نزدم . به سمت جنی چرخیدم و دستم را به سمتش دراز کردم:من شراب سرخم نامزد تایگر.
مرا سمت خودش کشید و دستش را پشت کمرم گذاشت ، کیم به قدری کمرم را بین چنگش فشرده بود که بزور لمس دست مرد را حس میکردم.
مرد نقابدار گفت:تصمیم برای موندن در این شهر.. میخوام از این به بعد بیشتر ملاقاتت کنم شراب سرخ..
خندهای بلند سر داد طوری که حتما صدایش به گوش کیم برسد (کرم کرده بودم): باعث افتخارمه به امید دیداری دوباره..
مرد نقابدار لبخندش عمق گرفت و جلو آمد و به نرمی لبانش را روی گونه های سردم گذاشت با همین لمس نرم و ساده تمام تنم سوخت و گر گرفت و با خجالت سر زیر انداختم..
لبخندی از اعماق وجودم زدم او بسیار مردونه و با شخصیت بود.
مردی بود که در تمام این سال ها منتظرش بودم ، اما الان توی منجلابی بودم که نمیتونستم به تنهایی از آن خارج شوم و به سوی مرد رویاهایم بروم.
با رفتن مرد ناشناس به سمت کیم برگشتم و به چشمانش که میخ من بود خیره شدم..حتما اوهم بوسه مرد ناشناس را به چشم دیده بود.
نمیدونم واقعا نمیدونم با چه جسارتی داشتم این کار را میکردم. شاید میخواستم تلافی لحظه های خوبی را که با مرد ناشناس داشتم و او با نامردی ویرانش کرد را سرش در بیاورم..
مثل خودش استوار قدم برداشتم و کنارش ایستادم و اخم آلود دستم را میان بازواش انداختم...
کیم نگاهی به من انداخت میتونستم حدس بزنم هنوز از دستم شکاره اما او حداقل مثل من لجباز نبود و قرار نبود ضایعام کند ، اما با حرفی که زد از حدسم پشیمانم کرد.
هیچ کاره..
به گمانم این مدت که پیش کیم زندگی میکردم کمی خلق و خوی او هم به من سرایت کرده بود..
و خودم را به او نزدیکتر کشیدم.
بهت زدگی را درون چشمانش رویت کردم اما تو رویش نزدم . به سمت جنی چرخیدم و دستم را به سمتش دراز کردم:من شراب سرخم نامزد تایگر.
۶۰۳
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.