شراب سرخ پارت ۱۸🍷
شراب سرخ پارت ۱۸🍷
شوکه شدن جنی مرا در لذتی غرق کرد که گفتن نداشت. نگاهش بین من و تهیونگ دو دو میزد و لبانش را برای گفتن چیزی باز و بسته میکرد اما صدایی بیرون نمیامد..
کیم خونسرد از این منظرهای که برایش ساخته بود جامش را بالا گرفت و تا نزدیک لبش برد اما من پیش دستی کردم و جام شراب را از دستش قاپیدم و یک نفس خودم جام را سر کشیدم ولی ته گلوم بد جوری سوخت و نزدیک بود به سرفه بیوفتم اما خودداری کردم تا جلو جنی و کیم تازهکار به نظر نیام.
رو به تهیونگ با لحن اغوا کنندهای گفتم:اوه عزیزم طعم لبات روی جام شراب خیلی تحریک کنندست..
کیم غیر منتظره روی صورتم خم شد و خمار گفت: تا خودم هستم چرا رد لبام رو لمس میکنی؟!
اوه خدای من او داشت چی میگفت از من انتظار بوسه داشت؟
دستم را با عشوه دور گردنش پیچیدم و درست جلو جنی لبان داغم را روی شاهرگ گردنش گذاشتم و بوسهای ریز زدم و گفتم: بوسه های من فقط تو تخت روی بدنت میشینه نه اینجا بین عموم!
متوجه حرصی شدن جنی شدم و چقدر من فیض میبردم از اینکه برنده این بازی من بودم.
تهیونگ آرام هشدار داد: اینکارات عاقبت خوبی نداره ا.ت، با منو مردونگیم بازی نکن.
دلم زیر و رو شد اما این حس برایم عجیب شیرین بود..
خودم را روی بدن عضلانیاش کشید و گفتم: اما من عاشق بازی کردن با توام..
صرفا این حرفا برای دور کردن جنی از تهیونگ بود اما باید هشدار کیم رو جدی میگرفتم نباید با او و مردانگی اش سر شوخی را باز میکردم.
ادامه دارد....
شرایط ۲۲تا لایک و ۱۵ کام
شوکه شدن جنی مرا در لذتی غرق کرد که گفتن نداشت. نگاهش بین من و تهیونگ دو دو میزد و لبانش را برای گفتن چیزی باز و بسته میکرد اما صدایی بیرون نمیامد..
کیم خونسرد از این منظرهای که برایش ساخته بود جامش را بالا گرفت و تا نزدیک لبش برد اما من پیش دستی کردم و جام شراب را از دستش قاپیدم و یک نفس خودم جام را سر کشیدم ولی ته گلوم بد جوری سوخت و نزدیک بود به سرفه بیوفتم اما خودداری کردم تا جلو جنی و کیم تازهکار به نظر نیام.
رو به تهیونگ با لحن اغوا کنندهای گفتم:اوه عزیزم طعم لبات روی جام شراب خیلی تحریک کنندست..
کیم غیر منتظره روی صورتم خم شد و خمار گفت: تا خودم هستم چرا رد لبام رو لمس میکنی؟!
اوه خدای من او داشت چی میگفت از من انتظار بوسه داشت؟
دستم را با عشوه دور گردنش پیچیدم و درست جلو جنی لبان داغم را روی شاهرگ گردنش گذاشتم و بوسهای ریز زدم و گفتم: بوسه های من فقط تو تخت روی بدنت میشینه نه اینجا بین عموم!
متوجه حرصی شدن جنی شدم و چقدر من فیض میبردم از اینکه برنده این بازی من بودم.
تهیونگ آرام هشدار داد: اینکارات عاقبت خوبی نداره ا.ت، با منو مردونگیم بازی نکن.
دلم زیر و رو شد اما این حس برایم عجیب شیرین بود..
خودم را روی بدن عضلانیاش کشید و گفتم: اما من عاشق بازی کردن با توام..
صرفا این حرفا برای دور کردن جنی از تهیونگ بود اما باید هشدار کیم رو جدی میگرفتم نباید با او و مردانگی اش سر شوخی را باز میکردم.
ادامه دارد....
شرایط ۲۲تا لایک و ۱۵ کام
۴۶۷
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.