پارت۱۲. موضوع: مستی
پارت۱۲. موضوع: مستی
*مغازه ی نوشیدنی فروشی*
دازای: یک... بتری ی دیگه ب.... بدههههه*مسته*
فروشنده: اقا زیادی نوشیدید
دازای: همین... که گفتم دهعههههه..... چـــــــــــویـــــــــــا کدوم قبرستونی کوتوله. اره منم خیلی دوست دارم باهات برقصم o(╥﹏╥)o *چرت و پرت می گه*
فروشندع: اممممم چشم الان یک نوشیدنی دیگه میارم*تو ذهن* چرت و پرت می گه*
پچه ها اتفاقا چویا دنبال دازای بود از پشت پنجره دید دازای رو که داره نوشیدنی می خواره
چویا: ای خاک.... بدبخت شدم حالا چجور بیارمش......... ببخشید اقا
فروشنده: بـــله بفرمایید
چویا: اممممم چرا به این گراز نوشیدنی انقدر می دهی مگه نمی بینی مسته
فروشنده: ببخشید اما خودشون می گن من چیکار کنم در ضمن ببخشید اما چرا به زندگی مردم دخالت می کنید
چویا: من دوستشم احمق*منظورش اون دوست نیست اون دوسته فهمیدین یا بیشتر بگم🤣🤣🤣👍👍اون دوسته عشقی گرفتین یا بیشتر بگم🤣🤣🤣👍👍👍*
فروشنده: اههههههههههه واقعا
چویا: خب حالا بگذریم کمک کن ببرمش من که این گراز رو نمی تونم بلندش کنم
فروشنده: امممممممم چشم
چویا: پاشو ببینم گراز
دازای: چـــــی مو هویجی ی کوتوله چی می گو....... اها من تورو می شناسم تو که چوچوی خوشملم هس... هستی o(╥﹏╥)o
چویا: بلند شو اصلن حوصله ندارم
*انداختن یک دسته دازای رو گردنش* بلند شوووو
فروشنده: کمک کنم
چویا: حالا می خوای کمک کنی تازه یادت افتاد دیگه دیر شده این احمشو می برم خونه شب شما بخیر
*رسیدن خونه*
چویا: کلیدا کوووووو
دازای: چـــــــــــــی
چویا: ای وای*گشتن جیب های دازای و پیدا کردن ان در جیبش *
چویا: برو داخل
دازای:*رفتن داخل*
چویا:*در اوردن لباش های دازای. منحرف نشید زیر لباس دازای یک تیشرت هست😓😓😓😓😓خـــــــــــیلی منحرفید* دراز بکش
دازای:* گریه کردن * نه. نرووو من هنوز عاشقتم چویا. نمی تونم بدون تو زندگی کنم بدون تو میمیرم *گریه کردن*
چویا: اوساما می دونستی وقتی مستی. *رفتن و گفتن در گوشش*خیلی کیوت و بی دفاع می شوی*خنده ی ریزی کردن*
دازای: نمی دونم قول بده منتظرم می مونی
چویا: تو بخواب من همین جا منتظرم کی گفته میرم
دازای: ........ مرسی*اشک ریختن همراه با خنده*
چویا: هویییییی گریه نکن کوچولو *بوسیدن لپ دازای*بگیر بخواب بغلت میکنم تا بخوابی
دازای: باشه o(╥﹏╥)o
چویا:* بغل کردنش و بوسیدنش تا بخوابه*
پایان.. مرسی لایک می کنی🥺🥺😍
*مغازه ی نوشیدنی فروشی*
دازای: یک... بتری ی دیگه ب.... بدههههه*مسته*
فروشنده: اقا زیادی نوشیدید
دازای: همین... که گفتم دهعههههه..... چـــــــــــویـــــــــــا کدوم قبرستونی کوتوله. اره منم خیلی دوست دارم باهات برقصم o(╥﹏╥)o *چرت و پرت می گه*
فروشندع: اممممم چشم الان یک نوشیدنی دیگه میارم*تو ذهن* چرت و پرت می گه*
پچه ها اتفاقا چویا دنبال دازای بود از پشت پنجره دید دازای رو که داره نوشیدنی می خواره
چویا: ای خاک.... بدبخت شدم حالا چجور بیارمش......... ببخشید اقا
فروشنده: بـــله بفرمایید
چویا: اممممم چرا به این گراز نوشیدنی انقدر می دهی مگه نمی بینی مسته
فروشنده: ببخشید اما خودشون می گن من چیکار کنم در ضمن ببخشید اما چرا به زندگی مردم دخالت می کنید
چویا: من دوستشم احمق*منظورش اون دوست نیست اون دوسته فهمیدین یا بیشتر بگم🤣🤣🤣👍👍اون دوسته عشقی گرفتین یا بیشتر بگم🤣🤣🤣👍👍👍*
فروشنده: اههههههههههه واقعا
چویا: خب حالا بگذریم کمک کن ببرمش من که این گراز رو نمی تونم بلندش کنم
فروشنده: امممممممم چشم
چویا: پاشو ببینم گراز
دازای: چـــــی مو هویجی ی کوتوله چی می گو....... اها من تورو می شناسم تو که چوچوی خوشملم هس... هستی o(╥﹏╥)o
چویا: بلند شو اصلن حوصله ندارم
*انداختن یک دسته دازای رو گردنش* بلند شوووو
فروشنده: کمک کنم
چویا: حالا می خوای کمک کنی تازه یادت افتاد دیگه دیر شده این احمشو می برم خونه شب شما بخیر
*رسیدن خونه*
چویا: کلیدا کوووووو
دازای: چـــــــــــــی
چویا: ای وای*گشتن جیب های دازای و پیدا کردن ان در جیبش *
چویا: برو داخل
دازای:*رفتن داخل*
چویا:*در اوردن لباش های دازای. منحرف نشید زیر لباس دازای یک تیشرت هست😓😓😓😓😓خـــــــــــیلی منحرفید* دراز بکش
دازای:* گریه کردن * نه. نرووو من هنوز عاشقتم چویا. نمی تونم بدون تو زندگی کنم بدون تو میمیرم *گریه کردن*
چویا: اوساما می دونستی وقتی مستی. *رفتن و گفتن در گوشش*خیلی کیوت و بی دفاع می شوی*خنده ی ریزی کردن*
دازای: نمی دونم قول بده منتظرم می مونی
چویا: تو بخواب من همین جا منتظرم کی گفته میرم
دازای: ........ مرسی*اشک ریختن همراه با خنده*
چویا: هویییییی گریه نکن کوچولو *بوسیدن لپ دازای*بگیر بخواب بغلت میکنم تا بخوابی
دازای: باشه o(╥﹏╥)o
چویا:* بغل کردنش و بوسیدنش تا بخوابه*
پایان.. مرسی لایک می کنی🥺🥺😍
۱۰.۶k
۲۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.