پارت۶۶(شرطا نرسید ولی خب)
زمان حال
-فقط کار بوده؟
-کار با چاشنی دلتنگی
-ای من به قربون دلت
صدای گوشیش توجه همو جلب کرد سریع گوشیشو نگاه کردو رد تماس داد پاشد رفت بیرون
رفتم پیشش دیدم تو بالکن داره با یکی حرف میزنه
-کورش
-جانم
-کیه؟
-شریکمه
-اها اوکی من میرم صبحانه رو درست کنم
-باشه عزیزم
رفتم که صبحانه رو درست کنم که کورش از پشت بغلم کرد گردنمو بوسید و گفت
-بسه بیار بخوریم گشنمه
-باشه عزیزم
پنکیک رو آوردمو خوردیم که بعد
-من میرم حموم بعدش باید برم بیرون تو هم شب آماده باش بریم دور بزنیم
-اوکیه عزیزم فقط کجا میری
-شرکت شریکم
-اوکیه
پاشد رفت حموم که رفتم سراغ گوشیش
رمز نداشت رفتم سراغ آخرین تماسش که شمارشو تو گوشیم زدم
کورش بعد از ۲۰ دیقه از حموم اومد بیرونو خوشتیپ کردو
-خدافظ زندگیم
-خدافظ نفسم مراقب خودت باش
رفت بیرون منم یه لباس پوشیدمو سریع رفتم بیرونو تاکسی گرفتمو تعقیبش کردم
حسم میگفت داره یه غلطی میکنه
-فقط کار بوده؟
-کار با چاشنی دلتنگی
-ای من به قربون دلت
صدای گوشیش توجه همو جلب کرد سریع گوشیشو نگاه کردو رد تماس داد پاشد رفت بیرون
رفتم پیشش دیدم تو بالکن داره با یکی حرف میزنه
-کورش
-جانم
-کیه؟
-شریکمه
-اها اوکی من میرم صبحانه رو درست کنم
-باشه عزیزم
رفتم که صبحانه رو درست کنم که کورش از پشت بغلم کرد گردنمو بوسید و گفت
-بسه بیار بخوریم گشنمه
-باشه عزیزم
پنکیک رو آوردمو خوردیم که بعد
-من میرم حموم بعدش باید برم بیرون تو هم شب آماده باش بریم دور بزنیم
-اوکیه عزیزم فقط کجا میری
-شرکت شریکم
-اوکیه
پاشد رفت حموم که رفتم سراغ گوشیش
رمز نداشت رفتم سراغ آخرین تماسش که شمارشو تو گوشیم زدم
کورش بعد از ۲۰ دیقه از حموم اومد بیرونو خوشتیپ کردو
-خدافظ زندگیم
-خدافظ نفسم مراقب خودت باش
رفت بیرون منم یه لباس پوشیدمو سریع رفتم بیرونو تاکسی گرفتمو تعقیبش کردم
حسم میگفت داره یه غلطی میکنه
۱.۵k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.