پارت۶۷ (ساعت ۱)
رسیدیم کافه کورش پیاده شدو رفت داخل
-این بود عشقت بی معرفت باشه
-خانوم پیاده نمیشید ؟
-چرا آقا یه چند دیقه دیگه
من یه پالتو پوشیده بودم تیپم خوب بود برا همین از ماشین اومدم بیرونو رفتم تو کافه نشستم و یه جا که کورش نفهمه
یهو یه دختر خیلی خوشگل اومد سمتش
صداشونو نمیشنیدم
ولی دیگه نتونستم بشینمو ببینم برا همین پاشدم رفتم سمتشون
-چقدر آدم فیک دورمه
-رها
-تعجب نکن کورش جانم فقط خوب خودتو نشون دادی
-رها وایسا توضیح بدم
-وایسادم اوکی خو توضیح بده
-اونجوری که فک میکنی نیست
-😂😂چی میگی کورشششش هاااا چی میگیی داری با یه دختر دیگه حرف میزنی قرار میزاری بعد به من میگی میخوام برم شرکت شریکم واقعا خنده داره حالا که مچتو گرفتم داری میگی قضاوت نکن خیل خب ولی تو که یکی دیگه رو دوست داشتی گوه خوردی دیشب با من رابطه داشتی
-ببین صداتو نبر بالاها بیا ببین این خانوم کیه بعد الکی ک. ص شعر بگو
-خب تعریف کن
-بیا بریم بشینیم بهت میگم
-نمیخوام شب خونه تعریف کن
-اوکی برو خونه
رفتم خونه ولی کور خوندی کورش خان فک کردی احمقم میخوای دروغ تحویلم بدی چمدونم از دیشب باز نشده بود برا همین همونو اوکی کردمو از خونه رفتم بيرون به سمت هتل نيويورک رفتمو بعد از کارای لازم وارد اتاقم شدم دیگه اشکی نبود بریزه پس بهتره به یاد قدیما که خودمو میزدم به در بیخیالی تا رمان بگذره یه فیلم درجه یک ببینم
-این بود عشقت بی معرفت باشه
-خانوم پیاده نمیشید ؟
-چرا آقا یه چند دیقه دیگه
من یه پالتو پوشیده بودم تیپم خوب بود برا همین از ماشین اومدم بیرونو رفتم تو کافه نشستم و یه جا که کورش نفهمه
یهو یه دختر خیلی خوشگل اومد سمتش
صداشونو نمیشنیدم
ولی دیگه نتونستم بشینمو ببینم برا همین پاشدم رفتم سمتشون
-چقدر آدم فیک دورمه
-رها
-تعجب نکن کورش جانم فقط خوب خودتو نشون دادی
-رها وایسا توضیح بدم
-وایسادم اوکی خو توضیح بده
-اونجوری که فک میکنی نیست
-😂😂چی میگی کورشششش هاااا چی میگیی داری با یه دختر دیگه حرف میزنی قرار میزاری بعد به من میگی میخوام برم شرکت شریکم واقعا خنده داره حالا که مچتو گرفتم داری میگی قضاوت نکن خیل خب ولی تو که یکی دیگه رو دوست داشتی گوه خوردی دیشب با من رابطه داشتی
-ببین صداتو نبر بالاها بیا ببین این خانوم کیه بعد الکی ک. ص شعر بگو
-خب تعریف کن
-بیا بریم بشینیم بهت میگم
-نمیخوام شب خونه تعریف کن
-اوکی برو خونه
رفتم خونه ولی کور خوندی کورش خان فک کردی احمقم میخوای دروغ تحویلم بدی چمدونم از دیشب باز نشده بود برا همین همونو اوکی کردمو از خونه رفتم بيرون به سمت هتل نيويورک رفتمو بعد از کارای لازم وارد اتاقم شدم دیگه اشکی نبود بریزه پس بهتره به یاد قدیما که خودمو میزدم به در بیخیالی تا رمان بگذره یه فیلم درجه یک ببینم
۱۰۹
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.