^تکپارتی از تهیونگ^

وارد سالن بزرگ مهمونی شدی...
با دستت دامن پف دار و بلندت رو کمی بالا برده بودی و قدم های محکمی بر‌می‌داشتی، این مهمونی بزرگ کیم تهیونگ بود و همه دعوت شده بودن.
سر یه میز، تنهایی نشستی و به دور و برت نگاه می‌کردی...
جرعه‌ای از آب‌پرتقالت نوشیدی که چشمت به صاحب مهمونی خورد!
تیپش..محشر بود، جدی جدی دلت رو برده بود.
موهای موج‌دار، پیرهنی سفید که جلیقه‌ای قهوه‌ای رنگ از روش پوشیده بود ... پاپیون سفید رنگی که دور گردنش بود...
همه چیش فوق العاده بود؛
همین‌طور خیره بودی بهش که انگار متوجه نگاهت شد و برگشت سمتت، فاصله‌تون کمی زیاد بود..
چشم تو چشم شدید، از نگاه کردنش دست برداشتی و سریع به سرامیک خیره شدی
نیم نگاهی بهش انداختی که دیدی با خنده داره به سمتت میاد...
تهیونگ: مادمازل پارک؟...خوشحالم می‌بینمتون!
لبخند خجالتی‌ای زدی: ممنون، آقای کیم
ادامه داد: افتخار می‌دید؟
و دستش رو به سمتت گرفت، لپات گل انداخت که خنده بلندی کرد: ظاهرا مادمازل خجالت کشیدن، درست نمیگم؟
با کمی لکنت که بخاطر خجالتت به وجود آمده بود لب زدی:
چی؟..ن...نخیر، خب باشه افتخار میدم
با همون خنده جذابش جواب داد: ممنون
لبخندی زدی که دستش رو پشت کمرت گذاشت و به وسط سالن رفتید، آروم زمزمه کردی: من رقص تانگو رو زیاد بلد نیستم ها.
لبخندی زد: نگران نباش، حواسم هست... فقط با من پیش برو
سرتو تکون دادی که آهنگ ملایمی پخش شد...
دستش رو پشت کمرت محکم کرد، تو هم دستاتو دور گردنش حلقه کردی و با لپای سرخت شروع به رقصیدن کردید؛
با لبخند شیرین و خیره کنندش بهت زل زده بود، تو هم انگار دست از نگاه کردنش برنمی‌داشتی و همین‌طوری بهش خیره بودی...
سوریو: تهیونگا، این همه دختر.. چرا از من درخواست رقصیدن کردی؟
تهیونگ: واضح نیست؟
با تعجب جواب دادی: نه!
خنده آرومی کرد: کوچولو... من دوستت دارم
تعجبت زیادتر شد، این الان چی‌گفت؟!!
کمی داخل شوک فرو رفتی... خیلی وقت بود عاشقش بودی اما بروز نمی‌دادی...
کم کم چهرت از تعجب تبدیل به خوشحالی شد: جدی میگی؟
تهیونگ: بنظرت شوخی می‌کنم؟
جیغ آرومی کشیدی با ذوق گفتی:
خیلی وقت بود منتظر این لحظه بودم شیرینم
لبخند بزرگی تحویلت داد و پیشونیش رو چسبوند به پیشونیت؛
چشماش رو بست و زمزمه کرد: منم همین‌طور، دخترکوچولوم

دخترااا، بنظر خودم خیلی اکلیلی شدددد🥹🥹
نظرتونو بگیداا بووسوبوسسسبوسس:))
*حقیقتا حالم زیاد خوش نیست، ببخشید اگر کم هستم*
دیدگاه ها (۲۹)

امروز تولد یه خانوم خوشگله‌ست:))از صمیم قلبم دوستت دارم و مم...

^تکپارتی جیمینی^

بیگ🙂هیت🙂توی🙂ویورس🙂کامنتم رو🙂ریپلای🙂زدهههههه

^مینی تکپارتی از نامجونی^

درحالی که داشتی نفس کم می‌آوردی، ناله ای کردی و با هول دادن ...

black flower(p,324)

black flower(p,286)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط