درحالی که داشتی نفس کم میآوردی ناله ای کردی و با هول دا
درحالی که داشتی نفس کم میآوردی، ناله ای کردی و با هول دادن مرد به عقب، بلخره موفق شدی بوسه رو بشکنی و نفسی تازه کنی.
دست مرد که دور گردنت بود، با حرکتی آروم پایین افتاد و دور کمرت جا خوش کرد.
«منو میبخشی، ملکهی من؟»
صدای جیمین که جوهره ای از پشیمونی توش شنیده میشد، تورو به دنیای واقعی برگردوند.
«ندیدم معذرت خواهی کنی.»
نگاه خیرهی مرد حتی لحظهای نلرزید.
«اوه، همسر عزیزم معذرتخواهی میخواد؟»
درحالی که با دستاش، کمرت رو محکم در اغوش گرفته بود، زمزمه کرد:
«ولی زبونم برای گفتن معذرت میخوام خلق نشده، نوا.»
مکثی کرد، به لبای پفکردهی حاصل از بوسهی قبلیتون نگاهی انداخت و بعد، با یه پوزخند دوباره چشماتو شکار کرد.
«این زبون فقط مختص رقصیدن بین رونای خوشگلته.»
🌚🛐
دست مرد که دور گردنت بود، با حرکتی آروم پایین افتاد و دور کمرت جا خوش کرد.
«منو میبخشی، ملکهی من؟»
صدای جیمین که جوهره ای از پشیمونی توش شنیده میشد، تورو به دنیای واقعی برگردوند.
«ندیدم معذرت خواهی کنی.»
نگاه خیرهی مرد حتی لحظهای نلرزید.
«اوه، همسر عزیزم معذرتخواهی میخواد؟»
درحالی که با دستاش، کمرت رو محکم در اغوش گرفته بود، زمزمه کرد:
«ولی زبونم برای گفتن معذرت میخوام خلق نشده، نوا.»
مکثی کرد، به لبای پفکردهی حاصل از بوسهی قبلیتون نگاهی انداخت و بعد، با یه پوزخند دوباره چشماتو شکار کرد.
«این زبون فقط مختص رقصیدن بین رونای خوشگلته.»
🌚🛐
- ۹.۸k
- ۰۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط