چندشاتی جونگکوک

چندشاتی جونگکوک

part 1
"اسمات نمیزارم"

- کی میخواد با آجیش بره حمومممم؟؟؟

+مننننن

با لحن‌کیوت و بامزه ای گفت و از خوشحالی به هوا پرید

دختر خندید..

- برو اسباب بازی هاتو بردار تا تمیزشون کنی، تا من وان‌آب رو پر میکنم

+چشم..

امروز قرار بود من به همراه برادر ۷ سالم که هیوک هست حموم برم، پدر و مادرم برای ۱ ماه به کالج سفر کردن و اون رو پیش من و‌جونگکوک گذاشتن..‌

وان آب رو پر آب گرم کردم و کپی شامپو داخلش ریختم...

-داداشی بیا..

لباسم رو در آوردم، ولی با لباس زیر بود..
وارد حموم شدیم.‌

شروع کردم به شستن هیوک..

بعد از چند دقیقه شستن هیوک..

شروع کردم به شستن خودم..

در آخر بعد از نیم ساعت..

حوله ام ر. دور خودم پیچیدم و حوله هیوک رو هم پوشوندم‌‌

از حموم بیرون اومدیم...
دیدگاه ها (۱)

چندشاتی جونگکوکpart 2"اسمات نمینویسم"همین که خواستم لباس هیو...

چندشاتی جونگکوکpart 3"اسمات نمینویسم"-اه..‌کوک‌چته تو..×دهنت...

چندشاتی تهیونگ..part 3ات بلند شد..تهیونگ‌با لبخند ات رو خواس...

چند شاتی تهیونگpart 2تهیونگ‌و ات باهم درحال صحبت بودن..در‌پا...

بیب من برمیگردمپارت :73+ جونگکوک کجا داری میری منو تنها نزار...

آیدل خلافکار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط