علامت یونا ؛
علامت یونا ؛
علامت جونگکوک _
علامت بقیه "
علامت کای ^
علامت یونهی &
پارت ¹⁴
...................
بعدش در رفت خنگول ولی بامزه هس ...... یک ساعت دیگه میرم خونه اخیش یکم به کارا برسم مث هرروز نندازم واس فردا خوب چیکار کنم حوصلم نمیکشه انجامشون بدم ............. رفتم خونه یه دو ساعت وقت داشتم اماده بشم رفتم حموم و موهامو درست کردم لباسمو اماده گذاشتم و بعدش رفتم یکم غذا کوفت کنم از صب هیچی نخورده بودم بعد خوردن غذام یکم استراحت کردم و لباسمو پوشیدم یکم دیگه ارایشمو درست کردم چون غذا خوردم پاک شد یکمش ..... چرا نمیاد ... نکنه اسگلم کرده اره دیگه واقعا فک کردی رئیست بلند میشه میاد واس تو برنامه میچینه هزارتا کار داره توهم باید مدریت کنه خدایا بلند شدم لباسمو عوض کنم که زنگ زد
_ سلام ببخشید دیر شد بیا پایین من پایینم
؛؛ سلام باشه الان میام
چی فک میکردیم چی شد جدا اومد بیخیال دیگه رفتم پایین سوار شدم و هرچی میپرسیدم که کجا میخواد بریم نمیگفت میگفت من رئیسم هرجا صلاح بدونم میریم و خودت میبینی .... اینم از توان با رئیست بیرون رفتن هعی
نیم ساعتی تو راه بودیم که رسیدیم یه ویلایه بزرگ بود واسا بینم نکنه ....
؛؛ خیلی ممنون خوش گذشت خدافظ
_ واسا ببینم کجا داری میری ما که تازه رسیدیم
؛؛ نه من داخل نمیام
_ اون چیزی که تو داری بهش فک میکنی نیست یه مهمونیه
(مشکوک) ... باشه
رفتیم داخل راس میگفت اون چیزی که ذهن مریضم بهش فک میکرد نبود همیشه نصبت به پسرا بدبینم شیش تا پسر بودن ... عهه یکیشون چقدر اشناس .... وای خدای من این هامون تهیونگه چرا منننن
رفتم جلو و سلام کردم و نشستیم
تهیونگ " خوب چه خبرا یونا بعد از اون دیدار باشکوه دیگه ندیدمت
؛؛ بله بازم بخاطر اونروز معذرت میخوام اینجوری رفتم
تهیونگ " نه اشکال نداره فقط برام عجیب بود که چرا اونجوری رفتی
_ خوب بیخالش من کارمندمو اوردم حالش خوب بشه چیکار کنیم؟
جیمین " امم به نظرم بازی کنیم یه بازی ترسناک
؛؛ هاا؟ نه من از الان کناره گیری میکنم
نامجون "چرا میترسی مگه
؛؛ ها ؟ منو ترس؟ (تک خنده ) اصن ترسو نمیشناسم چی هست؟
جیهوپ "اووووو خوب بودد پس اگه نمیترسی بریم بازی
؛؛ نه یعنی اخه ...
جین " خوب بازی اینجوریه چراغا خاموش باید دنبال کلید در بگردیم و سعی کنیم درو باز کنیم
_ باهوش بعد همه که بازی میکنیم کی کلید رو قایم میکنه؟
جین "یکم از مغزت استفاده کن ... معلومه بادیگاردم میاد قایم میکنه
_ بعد میاد به تو میگه کجاس
؛؛ ای بابا بسه تقلب نداریم هرکی تقلب کنه ضربه انگشتی مهمون منه
یونگی "خوبه
حالا چه خاکی برسر کنم؟ چرا الکی هرچی خواستم گفتم
امشب سکته نکنم صلوات .... چراغو خامش کرد منم سریع رفتم یه بالشت برداشتن تا اگه حس کردم کسی نزدیکمه بزنم ناکارش کنم
علامت جونگکوک _
علامت بقیه "
علامت کای ^
علامت یونهی &
پارت ¹⁴
...................
بعدش در رفت خنگول ولی بامزه هس ...... یک ساعت دیگه میرم خونه اخیش یکم به کارا برسم مث هرروز نندازم واس فردا خوب چیکار کنم حوصلم نمیکشه انجامشون بدم ............. رفتم خونه یه دو ساعت وقت داشتم اماده بشم رفتم حموم و موهامو درست کردم لباسمو اماده گذاشتم و بعدش رفتم یکم غذا کوفت کنم از صب هیچی نخورده بودم بعد خوردن غذام یکم استراحت کردم و لباسمو پوشیدم یکم دیگه ارایشمو درست کردم چون غذا خوردم پاک شد یکمش ..... چرا نمیاد ... نکنه اسگلم کرده اره دیگه واقعا فک کردی رئیست بلند میشه میاد واس تو برنامه میچینه هزارتا کار داره توهم باید مدریت کنه خدایا بلند شدم لباسمو عوض کنم که زنگ زد
_ سلام ببخشید دیر شد بیا پایین من پایینم
؛؛ سلام باشه الان میام
چی فک میکردیم چی شد جدا اومد بیخیال دیگه رفتم پایین سوار شدم و هرچی میپرسیدم که کجا میخواد بریم نمیگفت میگفت من رئیسم هرجا صلاح بدونم میریم و خودت میبینی .... اینم از توان با رئیست بیرون رفتن هعی
نیم ساعتی تو راه بودیم که رسیدیم یه ویلایه بزرگ بود واسا بینم نکنه ....
؛؛ خیلی ممنون خوش گذشت خدافظ
_ واسا ببینم کجا داری میری ما که تازه رسیدیم
؛؛ نه من داخل نمیام
_ اون چیزی که تو داری بهش فک میکنی نیست یه مهمونیه
(مشکوک) ... باشه
رفتیم داخل راس میگفت اون چیزی که ذهن مریضم بهش فک میکرد نبود همیشه نصبت به پسرا بدبینم شیش تا پسر بودن ... عهه یکیشون چقدر اشناس .... وای خدای من این هامون تهیونگه چرا منننن
رفتم جلو و سلام کردم و نشستیم
تهیونگ " خوب چه خبرا یونا بعد از اون دیدار باشکوه دیگه ندیدمت
؛؛ بله بازم بخاطر اونروز معذرت میخوام اینجوری رفتم
تهیونگ " نه اشکال نداره فقط برام عجیب بود که چرا اونجوری رفتی
_ خوب بیخالش من کارمندمو اوردم حالش خوب بشه چیکار کنیم؟
جیمین " امم به نظرم بازی کنیم یه بازی ترسناک
؛؛ هاا؟ نه من از الان کناره گیری میکنم
نامجون "چرا میترسی مگه
؛؛ ها ؟ منو ترس؟ (تک خنده ) اصن ترسو نمیشناسم چی هست؟
جیهوپ "اووووو خوب بودد پس اگه نمیترسی بریم بازی
؛؛ نه یعنی اخه ...
جین " خوب بازی اینجوریه چراغا خاموش باید دنبال کلید در بگردیم و سعی کنیم درو باز کنیم
_ باهوش بعد همه که بازی میکنیم کی کلید رو قایم میکنه؟
جین "یکم از مغزت استفاده کن ... معلومه بادیگاردم میاد قایم میکنه
_ بعد میاد به تو میگه کجاس
؛؛ ای بابا بسه تقلب نداریم هرکی تقلب کنه ضربه انگشتی مهمون منه
یونگی "خوبه
حالا چه خاکی برسر کنم؟ چرا الکی هرچی خواستم گفتم
امشب سکته نکنم صلوات .... چراغو خامش کرد منم سریع رفتم یه بالشت برداشتن تا اگه حس کردم کسی نزدیکمه بزنم ناکارش کنم
۲۶.۰k
۰۹ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.