علامت یونا ؛
علامت یونا ؛
علامت جونگکوک _
علامت بقیه "
علامت کای ^
علامت یونهی &
پارت ¹³
................... پرونده هارو بردم اتاقش بی حوصله بودم رفتم داخل
؛؛ سلام رئیس اینم پرونده ها
_ باشه ممنون ..... چیزی شده؟
؛؛ .. هوم؟ ... نه چیزی نشده
_ پس چرا گرفته هستین
؛؛ هیچی فقط یکم بی حوصلم
_ بیا بریم قدم بزنیم
؛؛ اره ... ها ؟ مگه کار ندارید شما
_ یه نیم ساعته برمیگردیم تازه همه کارمندا وقتایی میپیچونن
؛؛ خوب باشه
_ بریم
رفتیم بیرون از شرکت و داشتیم قدم میزدیم واقعا حالم گرفته بود نمیدونم چرا ولی احساس میکردم دیگه نمیتونم شاد باشم البته اینکه رئیسم گفته بیا بریم قدم بزنیم تا حالم بهتر بشه یکم عجیبه برام فک کنم بخاطر اینکه مادرم اومده کره هست از وقتی دیدمش انگار کودک درونم خاموش شده
_ خوب نمیخوای چیزی بگی
؛؛ چی بگم
_ مثلا اینکه چرا اینجوری هستی
؛؛ نمیدونم احساس میکنم کودک درونم خانوش شده
_ (خنده ) .. تو کودک درونت خیلی فعاله چرا یه همچین فکری میکنی حتی پیش فعالم هست
؛؛ اها رئیس کودک درونمو مسخره نکناا زوش حساسم
_ ( خنده )
؛؛ یاااا نخندید دیگههه
_ باشه باشه نمیخندم .... خوب چیکار کنیم حالت بهتر بشه
؛؛ نمیدونم خودمم
_ اممم .... یه فکری دارم شب میام دنبالت بریم بیرون
؛؛ جانم ؟ کجا ؟ من ؟ با رئیسم ؟ شب ؟ بیرون؟
_ اره مگه چشه (خنده )
؛؛ اخه یکم چیزه
_ چیه
؛؛ بابا خوب شما رئیس منین من کارمند شمام کجا پاشم بیام
_ از الان به بعد دوستیم خوبه؟
؛؛ .... خوب
_ خوب؟
؛؛ باشه
رفتیم شرکت و یکم حالم بهتر شد .... ای بابا باز سرو کله این دیوانه پیدا شد
^ های لیدی
؛؛ سلام
^ ایش چه بی ذوق
؛؛ خوب چیکار کنم پاشم برقصم
^ اره
؛؛ ببین میام تیکه تیکت میکنماا
^ یا خدا
بعدش در رفت خنگول ولی بامزه هس ...... یک ساعت دیگه میرم خونه اخیش
علامت جونگکوک _
علامت بقیه "
علامت کای ^
علامت یونهی &
پارت ¹³
................... پرونده هارو بردم اتاقش بی حوصله بودم رفتم داخل
؛؛ سلام رئیس اینم پرونده ها
_ باشه ممنون ..... چیزی شده؟
؛؛ .. هوم؟ ... نه چیزی نشده
_ پس چرا گرفته هستین
؛؛ هیچی فقط یکم بی حوصلم
_ بیا بریم قدم بزنیم
؛؛ اره ... ها ؟ مگه کار ندارید شما
_ یه نیم ساعته برمیگردیم تازه همه کارمندا وقتایی میپیچونن
؛؛ خوب باشه
_ بریم
رفتیم بیرون از شرکت و داشتیم قدم میزدیم واقعا حالم گرفته بود نمیدونم چرا ولی احساس میکردم دیگه نمیتونم شاد باشم البته اینکه رئیسم گفته بیا بریم قدم بزنیم تا حالم بهتر بشه یکم عجیبه برام فک کنم بخاطر اینکه مادرم اومده کره هست از وقتی دیدمش انگار کودک درونم خاموش شده
_ خوب نمیخوای چیزی بگی
؛؛ چی بگم
_ مثلا اینکه چرا اینجوری هستی
؛؛ نمیدونم احساس میکنم کودک درونم خانوش شده
_ (خنده ) .. تو کودک درونت خیلی فعاله چرا یه همچین فکری میکنی حتی پیش فعالم هست
؛؛ اها رئیس کودک درونمو مسخره نکناا زوش حساسم
_ ( خنده )
؛؛ یاااا نخندید دیگههه
_ باشه باشه نمیخندم .... خوب چیکار کنیم حالت بهتر بشه
؛؛ نمیدونم خودمم
_ اممم .... یه فکری دارم شب میام دنبالت بریم بیرون
؛؛ جانم ؟ کجا ؟ من ؟ با رئیسم ؟ شب ؟ بیرون؟
_ اره مگه چشه (خنده )
؛؛ اخه یکم چیزه
_ چیه
؛؛ بابا خوب شما رئیس منین من کارمند شمام کجا پاشم بیام
_ از الان به بعد دوستیم خوبه؟
؛؛ .... خوب
_ خوب؟
؛؛ باشه
رفتیم شرکت و یکم حالم بهتر شد .... ای بابا باز سرو کله این دیوانه پیدا شد
^ های لیدی
؛؛ سلام
^ ایش چه بی ذوق
؛؛ خوب چیکار کنم پاشم برقصم
^ اره
؛؛ ببین میام تیکه تیکت میکنماا
^ یا خدا
بعدش در رفت خنگول ولی بامزه هس ...... یک ساعت دیگه میرم خونه اخیش
۱۴.۰k
۰۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.