بیب من برمیگردم
بیب من برمیگردم
پارت : 72
( جنی)
جانگه به پذیرایی رفت منم بدون اهمیت مشغول غذا خوردنم شدم که جوشیم زنگ خورد یکی از خدمتکارا گوشیمو اورد با دیدن اسم مامان جونگکوک یکم رفتم تو تعجب جواب دادم
+ سلام
_ سلام دخترم خوبی
+ ممنون شما خوبین
_ مرسی دخترم عزیزم ما امشب یه مهمونی گرفتیم و پدر و مادر و برادرات رو دعوت کردیم خوشحال میشیم توهم بیای
اعصبانی شدم اما نمیخواستم سر این پیر زن بدبخت خالی کنم
+ چشم خدمت میرسم
دیگه نخواستم حرفی بزنه و گوشی رو قطع کردم بلند جانگه رو صدا زدم و بهش همه چی رو گفتم
جانگه هم چشمی گفت و رفت
اشتهام دیگه کور شده بود بلند شدم و رفتم پذیرایی
+ جانگه من یکم استراحت میکنم توهم برو استراحت کن از چشات معلومه که حسابی خوابت میاد وقتی استراحتم تموم شد میریم مرکز خرید
_ خانم ببخشید برای چی میریم
+ برای خودم یکم خرید دارم
_ چشم
رفتم اتاقم گوشیم رو سایلنت کردم و گرفتم خوابیدم
پارت : 72
( جنی)
جانگه به پذیرایی رفت منم بدون اهمیت مشغول غذا خوردنم شدم که جوشیم زنگ خورد یکی از خدمتکارا گوشیمو اورد با دیدن اسم مامان جونگکوک یکم رفتم تو تعجب جواب دادم
+ سلام
_ سلام دخترم خوبی
+ ممنون شما خوبین
_ مرسی دخترم عزیزم ما امشب یه مهمونی گرفتیم و پدر و مادر و برادرات رو دعوت کردیم خوشحال میشیم توهم بیای
اعصبانی شدم اما نمیخواستم سر این پیر زن بدبخت خالی کنم
+ چشم خدمت میرسم
دیگه نخواستم حرفی بزنه و گوشی رو قطع کردم بلند جانگه رو صدا زدم و بهش همه چی رو گفتم
جانگه هم چشمی گفت و رفت
اشتهام دیگه کور شده بود بلند شدم و رفتم پذیرایی
+ جانگه من یکم استراحت میکنم توهم برو استراحت کن از چشات معلومه که حسابی خوابت میاد وقتی استراحتم تموم شد میریم مرکز خرید
_ خانم ببخشید برای چی میریم
+ برای خودم یکم خرید دارم
_ چشم
رفتم اتاقم گوشیم رو سایلنت کردم و گرفتم خوابیدم
- ۱۷۵
- ۲۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط