part (3) 🫂🖇😭💔
part (3) 🫂🖇😭💔
جین:/الان دیگه صب شده بود و خیلی نگران میکا بودم نکنه ی بلایی سر خودش بیاره؟؟
ا.ت خیلی گریه کرده بود
جین:فهمیدم..
ا.ت:چی
جین:میام فعلا باید برم
ا.ت:وایسا کجاااا
جین رفت
جین:/فک کنم بدونم کجاست
....
جین: .. رفتم خونه هیونشیک میشناختم خونشو در و زدم اما کسی باز نکرد
زنگ همسایه رو زدم گفتم دوستشم و حتما خوابه اونجوری در و باز کرد
رفتم داخل و در هونه رو باز نمیکرد درو شکوندم و وارد شدم
همه جارو گشتم نبود ی در اتاق بود و رفتم بازش کنم که در قفل بود هی در و زدم اما کسی باز نکرد اما بعد چند لحظه صدای قفل در اومد و در باز شد
هیو:بله؟؟
جین:دیدم پسره لخت جلوم وایساده ن..نکنه در و حل دادم و باز کردم دیدم میکا بیجون افتاده رو تخت
رفتم پیشش لباسی نداشت ی نگاهی به هیون کردن:
با دخترم پیکار کردی عوضی؟*داد*
هیو:هع
جین، هیون و ول کرد و رفت پیش میکا:
میکا؟؟میکا دختر بیدار شوو..
اما از میکا جوابی نشنید پتو رو از روی میکا کشید کنار کل ملحفه تخت خونی بود اشک تو چشاش جمع شده بود خودشو مقصر میدونست اگه اون رفتارو نکرده بود الان تک دخترش اینجا نبود
سری از توی کمد اونجا ی دست لباس پیدا کرد و به میکا پوشوند و بغلش کرد و به سمت ماشین رفت
بیمارستان:/
...
دکتر:اقای کیم دخترتون حالش خ به فقط ی روز باید تحت مراقبت باشه
جین:م..ممنونم
دکتر رفت
جین رفت پیش میکا اون هنوز بیهوش بود:
جین:دخترم*بغض*بیدار نمیشی؟؟همش تقصیر منه.. اگه باهات اون رفتارو نمیکردم اینجوری نمیشد*داشت گریه میکرد*
میکا:ب..بابا
جین:میکا..
میکا:بابا منو ببخش تو راست میگفتی من نباید پیش اون عوضی میرفتم *گریه*
جین: ... من میرم مامانت و بیارم تو همینجا بمون
میکا سرشو تکون داد
جین رفت خونه که ا.ت رو بیاره
جین رفت و با ا.ت اومد رفتن توی اتاق امد میکا نبود.
ا.ت:پ..پس کو؟؟
جین:همینجا بود..
جین رفت پیش پرستار:
ببخشید دخترم کجاست؟؟
پرستا:اسمشون؟؟
جین:کیم میکا
پرستار:گفتن میرن ی هوایی بخورن
جین:کجا؟؟
پیرستار:فک کنم رفت بالا پشت بوم اخه سوار اسانسور شدن
جین:ممنون
ا.ت:ج..جین
جین:ت..توم به همونی که من فک میکنم فک میکنی؟؟
ا.ت سرع دوید پیش اسانسور و با جیک سوارش شدن
خیلی استرس داشت که نکنه دخترش بلایی سر خودش بیاره
رسیدن..
میکا رو لبه پشت بوم دیدن
....
جین:/الان دیگه صب شده بود و خیلی نگران میکا بودم نکنه ی بلایی سر خودش بیاره؟؟
ا.ت خیلی گریه کرده بود
جین:فهمیدم..
ا.ت:چی
جین:میام فعلا باید برم
ا.ت:وایسا کجاااا
جین رفت
جین:/فک کنم بدونم کجاست
....
جین: .. رفتم خونه هیونشیک میشناختم خونشو در و زدم اما کسی باز نکرد
زنگ همسایه رو زدم گفتم دوستشم و حتما خوابه اونجوری در و باز کرد
رفتم داخل و در هونه رو باز نمیکرد درو شکوندم و وارد شدم
همه جارو گشتم نبود ی در اتاق بود و رفتم بازش کنم که در قفل بود هی در و زدم اما کسی باز نکرد اما بعد چند لحظه صدای قفل در اومد و در باز شد
هیو:بله؟؟
جین:دیدم پسره لخت جلوم وایساده ن..نکنه در و حل دادم و باز کردم دیدم میکا بیجون افتاده رو تخت
رفتم پیشش لباسی نداشت ی نگاهی به هیون کردن:
با دخترم پیکار کردی عوضی؟*داد*
هیو:هع
جین، هیون و ول کرد و رفت پیش میکا:
میکا؟؟میکا دختر بیدار شوو..
اما از میکا جوابی نشنید پتو رو از روی میکا کشید کنار کل ملحفه تخت خونی بود اشک تو چشاش جمع شده بود خودشو مقصر میدونست اگه اون رفتارو نکرده بود الان تک دخترش اینجا نبود
سری از توی کمد اونجا ی دست لباس پیدا کرد و به میکا پوشوند و بغلش کرد و به سمت ماشین رفت
بیمارستان:/
...
دکتر:اقای کیم دخترتون حالش خ به فقط ی روز باید تحت مراقبت باشه
جین:م..ممنونم
دکتر رفت
جین رفت پیش میکا اون هنوز بیهوش بود:
جین:دخترم*بغض*بیدار نمیشی؟؟همش تقصیر منه.. اگه باهات اون رفتارو نمیکردم اینجوری نمیشد*داشت گریه میکرد*
میکا:ب..بابا
جین:میکا..
میکا:بابا منو ببخش تو راست میگفتی من نباید پیش اون عوضی میرفتم *گریه*
جین: ... من میرم مامانت و بیارم تو همینجا بمون
میکا سرشو تکون داد
جین رفت خونه که ا.ت رو بیاره
جین رفت و با ا.ت اومد رفتن توی اتاق امد میکا نبود.
ا.ت:پ..پس کو؟؟
جین:همینجا بود..
جین رفت پیش پرستار:
ببخشید دخترم کجاست؟؟
پرستا:اسمشون؟؟
جین:کیم میکا
پرستار:گفتن میرن ی هوایی بخورن
جین:کجا؟؟
پیرستار:فک کنم رفت بالا پشت بوم اخه سوار اسانسور شدن
جین:ممنون
ا.ت:ج..جین
جین:ت..توم به همونی که من فک میکنم فک میکنی؟؟
ا.ت سرع دوید پیش اسانسور و با جیک سوارش شدن
خیلی استرس داشت که نکنه دخترش بلایی سر خودش بیاره
رسیدن..
میکا رو لبه پشت بوم دیدن
....
۶۶.۰k
۲۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.