موتور سواری 𝚙𝟷
موتور سواری 𝚙𝟷
علامت سوین × علامت جونگکوک÷
سلام به من سوین هستم ۲۳ سالمه و دوساله که با کوک ازدواج کردم ایرانی هستم ولی وقتی ۱۹ سالم بود به کره مهاجرت کردم
سلام من جونکوک هستم ۲۵ سالمه وقتی ۲۳ سالم بود و اوایل ازدواجم با سوین بود گواهینامه موتور سیکلتم رو گرفتم از دوسال پیش دنبال یه موتور خیلی خوب میگردم ولی هنوز موتور مورد علاقمو پیدا نکردم
کوک ویو
از خونه زدم بیرون و سوین هنوز خواب بود به سمت هلدینگ رفتم و بعد ۱۰ مین رسیدم رفت تو اتاقم که سوهو در زد (سوهو همه کاره کوکه علامت=)
÷بیا تو =سلام قربان ÷او سلام سوهو =قربان بلخره متور مود نظرتون رو پیدا کردم ÷جدی ؟ بیا ببینم سوهو عکس موتور رو به کوک نشون داد و از موتور خوشش اومد سوهو مشخصات موتور رو به کوک گفت و کوک گفت ÷همین عالیه بخرش
سوین ویو
از خواب بیدار شدم و متوجه جای خالیه کوک شدم میدونستم رفته هلدینگ رفتم دستشویی و دستو صورتمو شستمو از اتاق رفتم بیرون از پله ها پایین رفتم و اجوما رو دیدم که داره صبحونه اماده میکنه (علامت اجوما&)
×صبح بخیر اجوما
& ااا دخترم بیدار شدی صبحت بخیر بیا برات صبحونه اماده کردم
×مرسی اجوما
رفتم صبحونه رو خردم از اجوما تشکر کردمو رفت نشستم تلویزیون دیدن چند ساعتی از پایه تلویزیون بودمنم میگذشت که اجوما صدام کرد
&دخترم بیا ناهار اماده کردم
×ممنون اجواما میل ندارم
&خیله خوب غذا رو گازه اگه گشنت شد حتما بخور فقط یه چیزی
×چیزی شده
&نه فقط اقای جئون گفتم که همه بعد ساعت دو تا دو زروز مرخصیم و همه ی خدمتکارارو فرستاد برن منم دارم میرم
×اها خیله خوب برو استراحت کن میبینمت
&خیلی ممنون دخترم میبینمت
اجوما از خونه رفت بیرون من امروز خیلی بی حال بودم و حوصله هیچی رو نداشتم برام عجیب بود که کوک چرا همه رو فرستاده مرخصی همینجور داشتم فک میکردم که فهمیدم ساعت ۳نیمه پاشدم رفتم حموم وقتی برگشتم موهامو خشک کردم عطر زدم و سمت سالون رفتم که صدای در اومد و کوک برگشت خونه
÷درو باز کردم که سوین رو دیدم
÷سلام عزیزم
که دیدم سوین خیلی اروم اروم به طرفم میاد که خودشو ولو کرد تو بغلم
×سلام کوکی
÷اتفاقی افتاده چرا انقد بی حالی؟
× چیزی نشده فقط امروز اصلن حال ندام
÷اوو بزار برم لباسامو عوض کنم بیام راجبش فک کنیم اروم سرشو بوسیدم و رفتم سمت اتاق
×رفت سمت مبل نشستم و داشتم فک میکردم که چقد خوبه که کوک درکم میکنه که اومد پیشم منو تو بغلش گرفتو بوسه کوتاهی رو لبام گذاشت و گفت
÷چیزی هست که الان حالتو بهتر کنه ؟
×نمیدونم...نه
علامت سوین × علامت جونگکوک÷
سلام به من سوین هستم ۲۳ سالمه و دوساله که با کوک ازدواج کردم ایرانی هستم ولی وقتی ۱۹ سالم بود به کره مهاجرت کردم
سلام من جونکوک هستم ۲۵ سالمه وقتی ۲۳ سالم بود و اوایل ازدواجم با سوین بود گواهینامه موتور سیکلتم رو گرفتم از دوسال پیش دنبال یه موتور خیلی خوب میگردم ولی هنوز موتور مورد علاقمو پیدا نکردم
کوک ویو
از خونه زدم بیرون و سوین هنوز خواب بود به سمت هلدینگ رفتم و بعد ۱۰ مین رسیدم رفت تو اتاقم که سوهو در زد (سوهو همه کاره کوکه علامت=)
÷بیا تو =سلام قربان ÷او سلام سوهو =قربان بلخره متور مود نظرتون رو پیدا کردم ÷جدی ؟ بیا ببینم سوهو عکس موتور رو به کوک نشون داد و از موتور خوشش اومد سوهو مشخصات موتور رو به کوک گفت و کوک گفت ÷همین عالیه بخرش
سوین ویو
از خواب بیدار شدم و متوجه جای خالیه کوک شدم میدونستم رفته هلدینگ رفتم دستشویی و دستو صورتمو شستمو از اتاق رفتم بیرون از پله ها پایین رفتم و اجوما رو دیدم که داره صبحونه اماده میکنه (علامت اجوما&)
×صبح بخیر اجوما
& ااا دخترم بیدار شدی صبحت بخیر بیا برات صبحونه اماده کردم
×مرسی اجوما
رفتم صبحونه رو خردم از اجوما تشکر کردمو رفت نشستم تلویزیون دیدن چند ساعتی از پایه تلویزیون بودمنم میگذشت که اجوما صدام کرد
&دخترم بیا ناهار اماده کردم
×ممنون اجواما میل ندارم
&خیله خوب غذا رو گازه اگه گشنت شد حتما بخور فقط یه چیزی
×چیزی شده
&نه فقط اقای جئون گفتم که همه بعد ساعت دو تا دو زروز مرخصیم و همه ی خدمتکارارو فرستاد برن منم دارم میرم
×اها خیله خوب برو استراحت کن میبینمت
&خیلی ممنون دخترم میبینمت
اجوما از خونه رفت بیرون من امروز خیلی بی حال بودم و حوصله هیچی رو نداشتم برام عجیب بود که کوک چرا همه رو فرستاده مرخصی همینجور داشتم فک میکردم که فهمیدم ساعت ۳نیمه پاشدم رفتم حموم وقتی برگشتم موهامو خشک کردم عطر زدم و سمت سالون رفتم که صدای در اومد و کوک برگشت خونه
÷درو باز کردم که سوین رو دیدم
÷سلام عزیزم
که دیدم سوین خیلی اروم اروم به طرفم میاد که خودشو ولو کرد تو بغلم
×سلام کوکی
÷اتفاقی افتاده چرا انقد بی حالی؟
× چیزی نشده فقط امروز اصلن حال ندام
÷اوو بزار برم لباسامو عوض کنم بیام راجبش فک کنیم اروم سرشو بوسیدم و رفتم سمت اتاق
×رفت سمت مبل نشستم و داشتم فک میکردم که چقد خوبه که کوک درکم میکنه که اومد پیشم منو تو بغلش گرفتو بوسه کوتاهی رو لبام گذاشت و گفت
÷چیزی هست که الان حالتو بهتر کنه ؟
×نمیدونم...نه
۶.۵k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.