اون فقط فن گرلم بود
اون فقط فن گرلم بود
پارت نهم
ا/ت ویو
داشتم با کوک خداحافظی میکردم که دیدم مامانم و بابام داشتن میومدن سمتمون. به مامانم گفته بود که دوست پسر دارم ولی نگفتم که کوکه مامانم به شدت آرمیه حتی بایسش هم کوکه قرار بود آبروم به فنا بره😂
م ا/ت: ا/ت
_اوما
م ا/ت: سلام داماد قشنگم
_وای دیگه تموم شد
+سلام من جونگ کوک هستم
م ا/ت: میدونم پسرم وای قربونت برم چقدر خوشگلی(کاش ما هم از این مامان ها داشتیم)
_مامانننن
م ا/ت: تو هیچی نگو چرا هر چی دیشب بهت پیام و زنگ میزدم جواب نمیدادی. از قیافت معلومه چه غلطی کردی وایسا فقط بابات بفهمه.
_خب چرا بیرون وایسادین بیاین تو
+من دیگه باید برم میخواستم ا/ت رو برسونم و یه شما یه سلامی بکنم.
م ا/ت: اصلا اینجوری نمیشه بیاین تو بابای ا/ت ها داخله
کوک ویو
مامان ا/ت اصرار داشت که بریم تو و باباش هم ببینم پدر ا/ت رو میشناسم خیلی قدرت داشت. کارم تمومه.
+ا/ت به نظرت بابات منو ببینه عصبانی می شه؟
_نه اتفاقا خوشحال هم میشه بابام زیاد سخت گیر نیست
ا/ت ویو
رفتیم نشستیم داشتیم حرف میزدیم که دیدم مامانم و بابام زل زدن به گردنم.
مامانم داشت چپ چپ نگام میکرد. کوک هم فهمیده بود
ب ا/ت: ا/ت این چیه روی گردنت(با عصبانیت گفت)
_اومم چیزه حتما پشه نیشم زده آخه دیروز بیرون کلی پشه بود
م ا/ت: پشه نیشت زده آره
_خب آره
کوک بحث رو عوض کرد و بعد یه ربع کوک رفت
پرش زمانی چند ماه بعد
شش ماهی از قرار منو کوک میگزره. من و کوک با هم زندگی میکنیم و خیلی رابطمون نزدیک تر شده الان همه میدونن که ما قرار میزاریم منم سعی کردم خودمو با شرایط وقف بدم خب راستش یکم سخته که همه ازم بدشون میاد ولی دیگه عادت کردم توی اینترنت خیلی ازم پست میزارن و کلی عکس از منو کوک شیپ میکنن.
از خواب بیدار شدم دیدم کوک داره نگاهم میکنه
+چاگی خوب خوابیدی
_آره تو چی
+منم
رفتیم صبحونه خوردیم که کوک گفت و...
خماریییی
بچه ها پارت های بعدی قراره خیلی جالب بشه
لایک و کامنت بزاریدد❤
#بی_تی_اس
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
پارت نهم
ا/ت ویو
داشتم با کوک خداحافظی میکردم که دیدم مامانم و بابام داشتن میومدن سمتمون. به مامانم گفته بود که دوست پسر دارم ولی نگفتم که کوکه مامانم به شدت آرمیه حتی بایسش هم کوکه قرار بود آبروم به فنا بره😂
م ا/ت: ا/ت
_اوما
م ا/ت: سلام داماد قشنگم
_وای دیگه تموم شد
+سلام من جونگ کوک هستم
م ا/ت: میدونم پسرم وای قربونت برم چقدر خوشگلی(کاش ما هم از این مامان ها داشتیم)
_مامانننن
م ا/ت: تو هیچی نگو چرا هر چی دیشب بهت پیام و زنگ میزدم جواب نمیدادی. از قیافت معلومه چه غلطی کردی وایسا فقط بابات بفهمه.
_خب چرا بیرون وایسادین بیاین تو
+من دیگه باید برم میخواستم ا/ت رو برسونم و یه شما یه سلامی بکنم.
م ا/ت: اصلا اینجوری نمیشه بیاین تو بابای ا/ت ها داخله
کوک ویو
مامان ا/ت اصرار داشت که بریم تو و باباش هم ببینم پدر ا/ت رو میشناسم خیلی قدرت داشت. کارم تمومه.
+ا/ت به نظرت بابات منو ببینه عصبانی می شه؟
_نه اتفاقا خوشحال هم میشه بابام زیاد سخت گیر نیست
ا/ت ویو
رفتیم نشستیم داشتیم حرف میزدیم که دیدم مامانم و بابام زل زدن به گردنم.
مامانم داشت چپ چپ نگام میکرد. کوک هم فهمیده بود
ب ا/ت: ا/ت این چیه روی گردنت(با عصبانیت گفت)
_اومم چیزه حتما پشه نیشم زده آخه دیروز بیرون کلی پشه بود
م ا/ت: پشه نیشت زده آره
_خب آره
کوک بحث رو عوض کرد و بعد یه ربع کوک رفت
پرش زمانی چند ماه بعد
شش ماهی از قرار منو کوک میگزره. من و کوک با هم زندگی میکنیم و خیلی رابطمون نزدیک تر شده الان همه میدونن که ما قرار میزاریم منم سعی کردم خودمو با شرایط وقف بدم خب راستش یکم سخته که همه ازم بدشون میاد ولی دیگه عادت کردم توی اینترنت خیلی ازم پست میزارن و کلی عکس از منو کوک شیپ میکنن.
از خواب بیدار شدم دیدم کوک داره نگاهم میکنه
+چاگی خوب خوابیدی
_آره تو چی
+منم
رفتیم صبحونه خوردیم که کوک گفت و...
خماریییی
بچه ها پارت های بعدی قراره خیلی جالب بشه
لایک و کامنت بزاریدد❤
#بی_تی_اس
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
۱۹.۱k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.