☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑
☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑
استاد سرد اما جذاب
پارت :30
و به سمت شرکت رفتم وارد شرکت شدم و
به سمت اتاقم رفتم رزا و سانا نیومده
بودن رفتم نشستم و شروع به طراحی
کردم چند تا لباس طراحی کرده بودم که
بعد از چند ساعت رزا و سانا اومدن که
گفتن از رئیس مرخصی گرفته بودن و یه
جایی کار داشتند با هم نشستیم و گپ
زدیم و کار کردیم که وقت ناهار شد رفتیم
غذاخوری و غذا برداشتیم و نشستیم که
بخوریم و اخرای غذا بود که یهو رئیس
اومد(جیمین) و گفت که امروز همه ساعت
۴ میرن خونههاشون و ساعت ۷ یه جشنی
هستش که رئیس اصلی خودشو نشون میده
که یهو جیغ و داد دخترا رفت بالا من
متعجب به سانا و رزا نگاه کردم که ....
استاد سرد اما جذاب
پارت :30
و به سمت شرکت رفتم وارد شرکت شدم و
به سمت اتاقم رفتم رزا و سانا نیومده
بودن رفتم نشستم و شروع به طراحی
کردم چند تا لباس طراحی کرده بودم که
بعد از چند ساعت رزا و سانا اومدن که
گفتن از رئیس مرخصی گرفته بودن و یه
جایی کار داشتند با هم نشستیم و گپ
زدیم و کار کردیم که وقت ناهار شد رفتیم
غذاخوری و غذا برداشتیم و نشستیم که
بخوریم و اخرای غذا بود که یهو رئیس
اومد(جیمین) و گفت که امروز همه ساعت
۴ میرن خونههاشون و ساعت ۷ یه جشنی
هستش که رئیس اصلی خودشو نشون میده
که یهو جیغ و داد دخترا رفت بالا من
متعجب به سانا و رزا نگاه کردم که ....
۶.۸k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.