ات ویو

ا.ت ویو

تو خونه داشتم چند تا غذا درست میکردم تا

از دل نامجون در بیارم،چون بالاخره اون

نمیتونه اینکه همچی رو میشکونه رو‌ کنترل

کنه,که یهو گوشیم زنگ خورد، به گوشیم

نگاهی انداختم دیدم شماره ناشناسه

_الو؟بله ؟

/الو؟سلام،از بیمارستان تماس میگیرم ،شما

اقای کیم‌ نامجون رو میشناسید؟


+ببب...بله همسرشم اتفاقی افتاده

و‌ با حرفی‌ که گفت یه لحظه گیج‌ شدم

/لطفا خودتون رو به بیمارستان .... برسونید

بییب،بییب،بییب

و صدای بوق خاموشی تماس اومد زود

لباسامو پوشیدم تا خودمو به بیمارستان

برسونم،وقتی رسیدم از پذیرش اتاقشو

پرسیدم ، همین که رسیدم یه تختی اومد

بیرون ،دیدم نامجونه،رفتم سمت دکترش

+ح..ح.حااال همسرم چطططوره؟

(بچه ها مثلا مینویسم ح..حح...حااال یعنی

زبونش پیچ اومده و نمیتونه حرف بزنه یا

اینکه زبونش نمیچرخه و استرس داره)

&حالشون کمی خوبه و ختم بخیر شد ولی

برای چند روز باید توی کما باشن

با این حرفش یهو یه حس بدی اومد

سراغم،استرس و ترس و دلتنگی بهم هجوم

اوردن،دنیا دیگه داشت رو سرم

میچرخید،که فقط صدای دکترو میشیندیم

&خانم کیم ؟خانم؟چی شد خخ...خانم کیم؟

احساس کردم بدنم به اب سردی اغشته شد

و سرم خورد به یه چیز محکمی و ....
دیدگاه ها (۳)

درد و سیاهی ....(بچه ها منظور از اب سردی یعنی افتاد گف زمین ...

ارمی+ها+واقعا+تغییر+کردن...+وحشتناکه....+این+ارمی+هایی+که+می...

☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑استاد سرد اما جذابپارت : 31که باعث خنده...

☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑استاد سرد اما جذابپارت :30و به سمت شرکت...

"شراب سرخ" Part: ¹³جنا: چان اون کیم !!!پدرم ؟! ...درست شنیدم...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۶#

𝓗𝓪𝓻𝓭-𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓟𝓪𝓻𝓽 𝟑𝟓ویو ا/تحدود یه ماه از اون اتفاق گذشته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط