زخم کهنه
زخم کهنه
پارت ۱۰۳
تهیونگ میخواست دوباره به پاچه گرفتنش بخنده اما با
شنیدن کلمه ی ;جاسوس ; دندونهاش روی هم فشرده شد
میدونی حس میکنم خیلی دست بالا گرفتمت که هر جور دوست داری باهام برخورد میکنی! واقعا جای یه پزشک فقط توی بیمارستانه نه جایی که قدرش ندونن ! نفس عمیقی کشید و جلوتر رفت : اگه اینقدر بهم
نفس عمیقی کشید و جلوتر رفت : اگه اینقدر بهم بی اعتماد بودین کسی مجبورتون نکرده بود بیاین دنبالم و ازم بخواین اینجا باشم . تو نمیخواستی ؟ برام مهم نیست . تو رئیس اینجایی شین سایمون شی . یا زیر دستات رو کنترل کن یا پای کارهاشون بمون . همهی رفتارهات رو تحمل کردم ولی جاسوس بودن توی کتم نمیره! اگه افکار تو با پزشکها اصلا همخونی نداره تقصیر من نیست. ولی اینکه نمیخوای باور کنی یکی نگرانته مثل این دختر و یکی وظیفشه که نگرانت باشه مثل من ؛ این مشکل توعه . چون همهی دنیا مثل تو روی
جون
آدما قمار نمیکنن !
خودش هم نفهمید چطور شد که این حرفها مثل آبشار از دهنش سرازیر شد ولی وقتی یک طرف صورتش سوخت فهمید که کار درستی کرده !!!
دستش رو روی گونهش که کمی داغ شده
بود
گذاشت
پوزخندی زد.
سایمون با چشمهایی که عمق عصبانیتش رو فریاد میزدند بهش خیره مونده بود و از بین دندونهاش غرید
قراردادش رو بده !
خطاب به جینری که شوکه و نگران هنوز پشت میز بود
گفت
اونی!
دوباره تکرار کنم ؟
که
جینری
می دونست اصرار کردن اصلا عواقب خوبی
نداره تند تند با دستهای لرزون دنبال قراردادی که هنوز
جوهرش خشک نشده بود گشت.
وقتی گذاشتش توی دست سایمون چند ثانیه بیشتر طول نکشید تا پاره پاره شد و گذاشتش تخت سینه ی مرد روبروش: برو برای یکی کار کن که با جون آدما بازی نکنه
دکتر !
لحنش نهایت سردی و ناامیدی بود. هیچکدوم توقع نداشتند بعد از این سخنرانی تند تهیونگ واکنش سایمون اینقدر تلخ باشه . حداقل جینری منتظر بود برای تهدید که شده سایمون اسلحه رو روی شقیقه ی تهیونگ بذاره و به غلط کردن بندازتش! تهیونگ لبهاشو روی هم فشرد و نگاهش خیرهتر از قبل
هم
پارت ۱۰۳
تهیونگ میخواست دوباره به پاچه گرفتنش بخنده اما با
شنیدن کلمه ی ;جاسوس ; دندونهاش روی هم فشرده شد
میدونی حس میکنم خیلی دست بالا گرفتمت که هر جور دوست داری باهام برخورد میکنی! واقعا جای یه پزشک فقط توی بیمارستانه نه جایی که قدرش ندونن ! نفس عمیقی کشید و جلوتر رفت : اگه اینقدر بهم
نفس عمیقی کشید و جلوتر رفت : اگه اینقدر بهم بی اعتماد بودین کسی مجبورتون نکرده بود بیاین دنبالم و ازم بخواین اینجا باشم . تو نمیخواستی ؟ برام مهم نیست . تو رئیس اینجایی شین سایمون شی . یا زیر دستات رو کنترل کن یا پای کارهاشون بمون . همهی رفتارهات رو تحمل کردم ولی جاسوس بودن توی کتم نمیره! اگه افکار تو با پزشکها اصلا همخونی نداره تقصیر من نیست. ولی اینکه نمیخوای باور کنی یکی نگرانته مثل این دختر و یکی وظیفشه که نگرانت باشه مثل من ؛ این مشکل توعه . چون همهی دنیا مثل تو روی
جون
آدما قمار نمیکنن !
خودش هم نفهمید چطور شد که این حرفها مثل آبشار از دهنش سرازیر شد ولی وقتی یک طرف صورتش سوخت فهمید که کار درستی کرده !!!
دستش رو روی گونهش که کمی داغ شده
بود
گذاشت
پوزخندی زد.
سایمون با چشمهایی که عمق عصبانیتش رو فریاد میزدند بهش خیره مونده بود و از بین دندونهاش غرید
قراردادش رو بده !
خطاب به جینری که شوکه و نگران هنوز پشت میز بود
گفت
اونی!
دوباره تکرار کنم ؟
که
جینری
می دونست اصرار کردن اصلا عواقب خوبی
نداره تند تند با دستهای لرزون دنبال قراردادی که هنوز
جوهرش خشک نشده بود گشت.
وقتی گذاشتش توی دست سایمون چند ثانیه بیشتر طول نکشید تا پاره پاره شد و گذاشتش تخت سینه ی مرد روبروش: برو برای یکی کار کن که با جون آدما بازی نکنه
دکتر !
لحنش نهایت سردی و ناامیدی بود. هیچکدوم توقع نداشتند بعد از این سخنرانی تند تهیونگ واکنش سایمون اینقدر تلخ باشه . حداقل جینری منتظر بود برای تهدید که شده سایمون اسلحه رو روی شقیقه ی تهیونگ بذاره و به غلط کردن بندازتش! تهیونگ لبهاشو روی هم فشرد و نگاهش خیرهتر از قبل
هم
- ۲.۴k
- ۱۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط