زخم کهنه

زخم کهنه
پارت ۱۰۵

ء

بهرحال اونجا بود . و اینهمه سوال پرسیدن قرار نبود چیزی رو عوض کنه ! فقط کاش مغزش دست برمید ی داشت.

انتظار طولانی شد تهیونگ حوصلهش سر رفته بود اما نمیتونست چشم ازش برداره. خیره بهش در حال ترکوندن مغزش از شدت فکر کردن بود و اینبار به این فکر

میکرد که اگه این ده سال بینشون فاصله نبود سومین همیشه اینطوری میتونست احساساتش رو بروز بده ؟ یا

بیشتر ؟

افکار بی رحمش با باز شدن لبخند دختر اونطرف به پهنا

میکرد که اگه این ده سال بینشون فاصله نبود سومین همیشه اینطوری میتونست احساساتش رو بروز بده ؟ یا حتی بیشتر ؟

افکار بیرحمش با باز شدن لبخند دختر اونطرف به پهنای صورت قطع شدند. تکیه شو از دیوار گرفت و چشمهاشو ریز کرد تا درست تر ببینه سومین دستهاشو بالا برد و محکم دور گردن مردی که از همون فاصله ی دور بغلش گرفت حلقه کرد. اون مرد کت و شلواری رسما چمدونش رو رها کرد تا دخترک رو بغل بگیره و سومین ... واقعا

اینطوری محکم جواب آغوشش رو داد ؟

بعد از چند دقیقه که تهیونگ گیج و متفکر بهشون خیره مونده بود بالاخره رضایت دادند تا اون آغوش رو تموم کنند. سومین دستهاشو انداخت و بگ کوچیک رو گرفت سمتش و تازه این لحظه ای بود که دیدن مرد جدید خون رو توی رگهای تهیونگ خشک کرد ..

اون مرد با کت و شلوار قهوه ای و کراوات کرم رنگ ، بیون
دیدگاه ها (۲)

زخم کهنه پارت ۱۰۶ نمیتونست ! واقعا دیگه نمیتونست اونجا بایس...

زخم کهنه پارت ۱۰۷ و اونجا بود که یادشون افتاد یه نفر دیگه ه...

زخم کهنه پارت ۱۰۴ روی صورت رنگ پریده و ناامید اون دختر نشست ...

زخم کهنه پارت ۱۰۳ تهیونگ میخواست دوباره به پاچه گرفتنش بخنده...

زخم کهنه پارت ۴۸ تهیونگ آهسته حلقهی دستهاشو آزاد کرد. سومین...

زخم کهنه پارت ۳۵ متوجهش نشه ! ممنون بود که سر پدر تهیونگ شلو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط