ادامه تکپارتی جیمین
وقتی شیشه ماشین پایین اومد که خاله سوهی و جیمین رو دیدم،من وقتی با مادرم رفتیم سفر به کره جنوبی با اونا اشنا شدم،جیمین همسن منه و ما باهم دوستیم.
خاله سوهی گفت:عه تو اینجا چی کار میکنی؟
سوهی ویو
تو ماشین بودیم که یکی با دستای کوچولو به شیشه ماشین زد،شیشه رو پایین دادم که دیدم دوس جیمین آریله،خیلی تعجب کردم ک با این سن کمش اومده بود گل فروشی!
اونا وضع مالیشون خوب بود ولی الان...
+(قضیه رو براشون تعریف کرد)
اریل ویو
اونا منو به خونشون دعوت کردن و منم قبول کردم،اما بعد از یه مدت اونا خواستن برن به کشور خودشون،خاله سوهی خونه مارو به یه اقا اجاره داد که با پولش برام لباس و وسایل بخره اما بعد از رفتن خاله سوهی،اون اقا منو به خونمون راه نداد و خونمون رو بالا کشید و تمام وسایلم،حالا من موندمو هوای سرد خیابونو و برف و باران
پایان این داستان غم انگیز بود،خیلی
خب بچه ها اگه خوشتون اومد حتما لایک کنید و نظرتونو برام کامنت کنین ک خیلی خوشحال میشم،فالو کنید ک کلی فیک در راهه..
خاله سوهی گفت:عه تو اینجا چی کار میکنی؟
سوهی ویو
تو ماشین بودیم که یکی با دستای کوچولو به شیشه ماشین زد،شیشه رو پایین دادم که دیدم دوس جیمین آریله،خیلی تعجب کردم ک با این سن کمش اومده بود گل فروشی!
اونا وضع مالیشون خوب بود ولی الان...
+(قضیه رو براشون تعریف کرد)
اریل ویو
اونا منو به خونشون دعوت کردن و منم قبول کردم،اما بعد از یه مدت اونا خواستن برن به کشور خودشون،خاله سوهی خونه مارو به یه اقا اجاره داد که با پولش برام لباس و وسایل بخره اما بعد از رفتن خاله سوهی،اون اقا منو به خونمون راه نداد و خونمون رو بالا کشید و تمام وسایلم،حالا من موندمو هوای سرد خیابونو و برف و باران
پایان این داستان غم انگیز بود،خیلی
خب بچه ها اگه خوشتون اومد حتما لایک کنید و نظرتونو برام کامنت کنین ک خیلی خوشحال میشم،فالو کنید ک کلی فیک در راهه..
۸.۱k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.