زخم کهنه
زخم کهنه
پارت ۱۴۶
,
(*)•
;چشم رئیس; یعنی یک جفت چشم درشت و براقی که حالا داشتند با هیجان غریبی رئیسشون رو در حال دریافت کارت پرواز تماشا میکردند. سایمون وقتی برگشت متوجه نگاه خیره شد و اخمهاش حتی از قبل هم بیشتر توی هم رفت و از کنارش گذشت.
_رئيس!
جوابی نگرفت.
_رئیس شین!
چه مرگته ؟
سایمون بی حوصله و بی اونکه برگرده گفت و دکتر سو گفت : کجا میری؟ سالن انتظار از این طرفه
و جوابش ;شت ; آهسته ی دخترک بود و تغییر جهت ناگهانی که باعث باز شدن نیش تهیونگ شد.
ناگهانی که باعث باز شدن نیش تهیونگ شد.
وقتی یه صندلی خالی پیدا کرد و نشست فکر نمیکرد تهیونگ بره و جلوش بشینه در حالیکه کنارش خالی بود.
چند
لحظه
بی حس پس کلهی پزشک جوانی که در حال
حاضر به خونش تشنه بود رو نگاه کرد و بالآخره این تهیونگ بود که برگشت سمتش چیزی
با اخم آتشین دخترک که مواجه شد لبخند احمقانه ای زد :
چیزی میل دارید رئیس؟
ساعت شامه توی هواپیما غذا میدن!
تهیونگ سر تکون داد و روی ساعتش نگاه کرد. براش جالب بود که سایمون به این جزئیات توجه میکنه که مافیای بزرگ کشور غذای هواپیما رو کسر شان نمیدونه و روش حساب باز میکنه! ...
در واقع هنوز هم همه چیز براش عجیب بود .
خلافکارهایی
...
رفتار
که هیچ شباهتی به سریال ها نداشت
چند دقیقه سکوت شد و باز تعیونگ سکوت Motion Sickness ندارید رئیس؟
رو
شکست
سایمون سرش رو از توی گوشی آورد بیرون و بی حوصله نگاهش کرد: موشن سیکنس چه کوفتیه؟
تهیونگ ناخودآگاه خندید ؛ اینکه این آدمها اگه چیزی رو نمیدونستند شجاعانه بیانش میکردند هم براش جالب و
شیرین بود.
پارت ۱۴۶
,
(*)•
;چشم رئیس; یعنی یک جفت چشم درشت و براقی که حالا داشتند با هیجان غریبی رئیسشون رو در حال دریافت کارت پرواز تماشا میکردند. سایمون وقتی برگشت متوجه نگاه خیره شد و اخمهاش حتی از قبل هم بیشتر توی هم رفت و از کنارش گذشت.
_رئيس!
جوابی نگرفت.
_رئیس شین!
چه مرگته ؟
سایمون بی حوصله و بی اونکه برگرده گفت و دکتر سو گفت : کجا میری؟ سالن انتظار از این طرفه
و جوابش ;شت ; آهسته ی دخترک بود و تغییر جهت ناگهانی که باعث باز شدن نیش تهیونگ شد.
ناگهانی که باعث باز شدن نیش تهیونگ شد.
وقتی یه صندلی خالی پیدا کرد و نشست فکر نمیکرد تهیونگ بره و جلوش بشینه در حالیکه کنارش خالی بود.
چند
لحظه
بی حس پس کلهی پزشک جوانی که در حال
حاضر به خونش تشنه بود رو نگاه کرد و بالآخره این تهیونگ بود که برگشت سمتش چیزی
با اخم آتشین دخترک که مواجه شد لبخند احمقانه ای زد :
چیزی میل دارید رئیس؟
ساعت شامه توی هواپیما غذا میدن!
تهیونگ سر تکون داد و روی ساعتش نگاه کرد. براش جالب بود که سایمون به این جزئیات توجه میکنه که مافیای بزرگ کشور غذای هواپیما رو کسر شان نمیدونه و روش حساب باز میکنه! ...
در واقع هنوز هم همه چیز براش عجیب بود .
خلافکارهایی
...
رفتار
که هیچ شباهتی به سریال ها نداشت
چند دقیقه سکوت شد و باز تعیونگ سکوت Motion Sickness ندارید رئیس؟
رو
شکست
سایمون سرش رو از توی گوشی آورد بیرون و بی حوصله نگاهش کرد: موشن سیکنس چه کوفتیه؟
تهیونگ ناخودآگاه خندید ؛ اینکه این آدمها اگه چیزی رو نمیدونستند شجاعانه بیانش میکردند هم براش جالب و
شیرین بود.
- ۳.۱k
- ۲۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط