زخم کهنه
زخم کهنه
پارت ۱۴۷
شیرین بود
بیماری حرکت ، توی هواپیما
حالت تهوع میگیرم و سردرد میشم اگه حسابه!
حرفش قطع شد و گیج پلک زد: خب چرا نگفتی ؟
مگه همه همینطوری نیستن ؟
لبهای تهیونگ روی هم فرود اومد و چند لحظه نگاهش کرد برای یک ثانیه انگار سومین جلوش نشسته بود و مظلومانه ازش سوال میپرسید... دختر روبروش هیچ شباهتی به سایمون نداشت انگار دخترک یادش رفته بود نقابش رو محکم نگه داره که اینطور لوش نده...
سومينا!
اشتباه رو انجام داد و نقابش برگشت.اخم کرد و روش رو
برگردوند.
همه اینطوری نیستن عزیزم... بیا بهت دارو بدم.
یه قرص از کیفش در آورد و گذاشت کف دستش. بطری آب رو هم از داخل کیفش بهش داد و قورت دادن دارو رو تماشا کرد.
هیچ دردی توی این دنیا عادی نیست رئیس پس تحمل نکن
دخترک پوزخند تلخی زد و به دیوار شیشه ای که باند رو
مطلومانه ازش سوال میپرسید... دختر روبروش هیچ شباهتی به سایمون نداشت انگار دخترک یادش رفته بود نقابش رو محکم نگه داره که اینطور لوش نده...
سومينا!
اشتباه رو انجام داد و نقابش برگشت.اخم کرد و روش رو
برگردوند.
همه اینطوری نیستن عزیزم... بیا بهت دارو بدم.
یه قرص از کیفش در آورد و گذاشت کف دستش. بطری آب رو هم از داخل کیفش بهش داد و قورت دادن دارو رو تماشا کرد.
هیچ دردی توی این دنیا عادی نیست رئیس. پس تحمل
نکن
دخترک پوزخند تلخی زد و به دیوار شیشه ای که باند رو نشون میداد خیره شد
دردها عادی نبودند و عادت نمیشدند فقط آدمها بودند که
...
روز به روز پوستشون
کلفت می شد
پارت ۱۴۷
شیرین بود
بیماری حرکت ، توی هواپیما
حالت تهوع میگیرم و سردرد میشم اگه حسابه!
حرفش قطع شد و گیج پلک زد: خب چرا نگفتی ؟
مگه همه همینطوری نیستن ؟
لبهای تهیونگ روی هم فرود اومد و چند لحظه نگاهش کرد برای یک ثانیه انگار سومین جلوش نشسته بود و مظلومانه ازش سوال میپرسید... دختر روبروش هیچ شباهتی به سایمون نداشت انگار دخترک یادش رفته بود نقابش رو محکم نگه داره که اینطور لوش نده...
سومينا!
اشتباه رو انجام داد و نقابش برگشت.اخم کرد و روش رو
برگردوند.
همه اینطوری نیستن عزیزم... بیا بهت دارو بدم.
یه قرص از کیفش در آورد و گذاشت کف دستش. بطری آب رو هم از داخل کیفش بهش داد و قورت دادن دارو رو تماشا کرد.
هیچ دردی توی این دنیا عادی نیست رئیس پس تحمل نکن
دخترک پوزخند تلخی زد و به دیوار شیشه ای که باند رو
مطلومانه ازش سوال میپرسید... دختر روبروش هیچ شباهتی به سایمون نداشت انگار دخترک یادش رفته بود نقابش رو محکم نگه داره که اینطور لوش نده...
سومينا!
اشتباه رو انجام داد و نقابش برگشت.اخم کرد و روش رو
برگردوند.
همه اینطوری نیستن عزیزم... بیا بهت دارو بدم.
یه قرص از کیفش در آورد و گذاشت کف دستش. بطری آب رو هم از داخل کیفش بهش داد و قورت دادن دارو رو تماشا کرد.
هیچ دردی توی این دنیا عادی نیست رئیس. پس تحمل
نکن
دخترک پوزخند تلخی زد و به دیوار شیشه ای که باند رو نشون میداد خیره شد
دردها عادی نبودند و عادت نمیشدند فقط آدمها بودند که
...
روز به روز پوستشون
کلفت می شد
- ۳.۴k
- ۲۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط