تو رسیدی که یکی شاعری اش گل بکند

تو رسیدی که یکی شاعری اش گل بکند
چشمه ای خشک از این معجزه قل قل بکند

فوران کردن من هیچ، دماوند هم آه
روبروی تو بعید است تحمل بکند

باش در هیات آیینه و بگذار جهان
روزی از دیدن تصویر خودش هل بکند

اخم هایت خفه ام می کند ای کاش یکی
گره ی بین دو ابروی تو را شل بکند

آبشاری ست نماد منِ افتاده که عشق
عظمت می دهدش هرچه تنزل بکند

خوبی اندازه ی انبوه بدی های زمان
که زمین در خودش احساس تعادل بکند

#جواد_منفرد
دیدگاه ها (۱)

دلا مگر که تو مستی که دل به عقل ببستیکه او نشست نیابد تو را ...

ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻮ ﺑﺎ اﺧﻢ ﺗﻮ زﯾﺒﺎﺳﺖ، ﮐﻪ ﭼﻮن ﺳﯿﺐﺷﯿﺮﯾﻨﯽ و ﺑﺎ ﺗﺮﺷﯽ دﻟﺨﻮاه...

چشمهایش عشق را بهر دلم تفسیر کردخوابِ جادوی لبش را، بوسه ای ...

تا بہ كے آهستہ نالم در نهان چون چشمه‌سارهمچو موجم نعره‌ے دیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط