پارت ۱۴
ویو ا.ت
-.... الان دیگه برای منی ... پیش منی نمیزارم کسی تو رو ازم بگیره حتی مرگ این بار و قول میدم بیشتر مراقبت باشم دخترکم
صورتم و با دستاش گرفت و لبا....ش و روی ل..بام گذاشت و آروم مک میزد که .......
@هییی خجالت بکشید جلوی این همه بادیگارد
بعد از گفتن حرف جیمین تازه یادم اومد که ما هنوز خونه ی اون عوضی هستیم و کلی بادیگارد اینجاست... جونگکوک و هول دادم .... ولی از جاش تکون نخورد و منو بیشتر به خودش چسبوند........ بعد از ۳ مین لب..ام و ولش کرد و .... به چشمام نگاه میکرد
-عاشقتم دخترکم
+منم عاشقتم قشنگم
-بیا بریم خونه باهات کار دارم جوجه کوشولو
+چه کاری
-خودت میفهمی
از اون جهنم اومدیم بیرون و با ماشین به سمت قصر رفتیم .. توی تموم راه جونگکوک دستش و روی پا..م گذاشته بود ... و فشار میداد... فکر کنم فهمیدم منظورش از تنبیه چیه ولی .... مطمئنم اگه بفهمه ... پ....ریود...م .. خیلی عصبانی میشه .... وقتی رسیدیم خواستم به اتاقم برم که منو براید استایل بغل کرد و به اتاقش برد از اونجایی که میدونم قرار حسابی زدحال بخوره چیزی بهش نگفتم .... منو روی تخت انداخت و خواست دکمه های لب..اسم و باز کنه که .... دستش و گرفتم
+جونگکوک
-جونم بیبی
+من پری..ودم
-چیییی.... چرا آخه امروززززز....
+خب مگه دست منه که ازم میپرسی
-بزار دیگه تو رو خداااااااا
+بی ادب
- فقط بالا ت..نه ..... چون پر...یو...دی دردت میاد
+ولیییی چقدر مهلبونییی
-یکم پیش که بی ادب بودم
+هیییی
-باشه بزار کارم و بکنم
و (خودتون تصور کنیدددددد)
ویو جونگکوک
بعد از ................. آروم بغلش کردم و سرم و توی موهاش فرو کردم... اومم عاشق این بو ام .... خیلی دلم برای این بو تنگ شده بود.... به جلو خوابیدم و بد..ن کوچیک اش و روی خودم گذاشتم ...... سرش و روی شونه ام گذاشتم و آروم دستم و روی موهاش میکشیدم .... که توی همون حالت خوابم برد .....
با تکون خوردنای چیزی روی شونه ام بیدار شدم که دیدم .........
ادامه دارد
-.... الان دیگه برای منی ... پیش منی نمیزارم کسی تو رو ازم بگیره حتی مرگ این بار و قول میدم بیشتر مراقبت باشم دخترکم
صورتم و با دستاش گرفت و لبا....ش و روی ل..بام گذاشت و آروم مک میزد که .......
@هییی خجالت بکشید جلوی این همه بادیگارد
بعد از گفتن حرف جیمین تازه یادم اومد که ما هنوز خونه ی اون عوضی هستیم و کلی بادیگارد اینجاست... جونگکوک و هول دادم .... ولی از جاش تکون نخورد و منو بیشتر به خودش چسبوند........ بعد از ۳ مین لب..ام و ولش کرد و .... به چشمام نگاه میکرد
-عاشقتم دخترکم
+منم عاشقتم قشنگم
-بیا بریم خونه باهات کار دارم جوجه کوشولو
+چه کاری
-خودت میفهمی
از اون جهنم اومدیم بیرون و با ماشین به سمت قصر رفتیم .. توی تموم راه جونگکوک دستش و روی پا..م گذاشته بود ... و فشار میداد... فکر کنم فهمیدم منظورش از تنبیه چیه ولی .... مطمئنم اگه بفهمه ... پ....ریود...م .. خیلی عصبانی میشه .... وقتی رسیدیم خواستم به اتاقم برم که منو براید استایل بغل کرد و به اتاقش برد از اونجایی که میدونم قرار حسابی زدحال بخوره چیزی بهش نگفتم .... منو روی تخت انداخت و خواست دکمه های لب..اسم و باز کنه که .... دستش و گرفتم
+جونگکوک
-جونم بیبی
+من پری..ودم
-چیییی.... چرا آخه امروززززز....
+خب مگه دست منه که ازم میپرسی
-بزار دیگه تو رو خداااااااا
+بی ادب
- فقط بالا ت..نه ..... چون پر...یو...دی دردت میاد
+ولیییی چقدر مهلبونییی
-یکم پیش که بی ادب بودم
+هیییی
-باشه بزار کارم و بکنم
و (خودتون تصور کنیدددددد)
ویو جونگکوک
بعد از ................. آروم بغلش کردم و سرم و توی موهاش فرو کردم... اومم عاشق این بو ام .... خیلی دلم برای این بو تنگ شده بود.... به جلو خوابیدم و بد..ن کوچیک اش و روی خودم گذاشتم ...... سرش و روی شونه ام گذاشتم و آروم دستم و روی موهاش میکشیدم .... که توی همون حالت خوابم برد .....
با تکون خوردنای چیزی روی شونه ام بیدار شدم که دیدم .........
ادامه دارد
۳.۱k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.