مافیایمرگ

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ

Port:¹⁹

چشمامو بستم و خوابیدم
..........................

صبح با صدای جونگکوک بلند شدم


_ات ات بلند شو اومدیم مسافرت نیومدیم که
بخوابی

+جونگکوکا بزار بخوابم

انقدر تکونم داد که بلند شدم

_بریم ساحل

+اهوم

بلند شدم و رفتم سرویس و کارهای لازم رو انجام دادم و اومدم بیرون

لباس پوشیدم و همراهه جونگکوک رفتیم بیرون

بعد از چند مین رسیدیم به ساحل

_اینجا وایس تا برم از ماشین وسایلو بردارم

+باش

جونگکوک رفت و منم به مردمی که همراه خانوادشون اومده بودن نگاه میکردم دستی روی شونه ام حس کردم

+جونگکوک چه..........


با دیدن کسایی که پشت سرم بود حرفم تو دهنم ماسید جونگکوک نبود بلکه سه تا مرد پشت سرم بودند

+ش.ش.شما

پارچه گذاشتن رو دهنم و سیاهی


(ویو جونگکوک)

رفتم وسایلو بیارم اما انگار ات رو نبود همه جارو گشتم

_ات ات (داد)

چیزی زیر پام احساس کردم این گردنبند ات بود همونه که براش خریدم باید پیداش کنم

گوشیم زنگ خورد شماره مین سو بود دشمن باند بابام میدونستم کار مین سو بوده
جواب دادم....


.............................

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
دیدگاه ها (۳)

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگ Port:²⁰_چت...

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگ Port:²¹÷عه...

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگ Port:¹⁸+حا...

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگ Port:¹⁷که ...

فرار من

چندپارتی☆p.4جمعه صبح ساعت۳۰ :۹ دقیقه ات: دیشب اینقدر گریه کر...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط