Part{6}
Part{6}
بلند شد اومد مچ دستمو گرفت و محکم از اتاق بردم...داشت میبردم زیر زمین...ا..این همون اتاقیه ک خدمتکارا دربارش حرف میزدن؟ن..نه اون این کارو نمیکنه نمیکنه
کوک ویو:
خیلی عصبیم کرده بود اصن نمیدونستم دارم چی کار میکنم موهاشو تو دستم گرفتمو محکن پرتش کردم تو اتاق شکنجه...همینطور داشت التماسم میکرد..مچ دستای کوچولوشو وصل کردم به زنجیری که به سقف اویزون بود
ا/ت ویو:
به سقف اویزون بودم..مث خر هق هق میزدم خیلی ترسیده بودم..اونقدریم قدم کوتاه بود که میشه گفت ۱۰ متری با زمین فاصله داشتم
+هرزه کوچولو به من بی احترامی میکنی اره؟؟؟نگران نباش ادمت میکنم
_هق هق گو خوردم هق هق ببخشید تروخدا هق کاریم نداشته باش
+نچ نچ خیلی دیره
رفتم سمت کلفت ترین شلاق و دور دستم پیچیدمش
_ن..ن..نه تروخدااااا...
+ تا ۸۰۰ میشماری فهمیدیییی(اربده)
_هقققق
_۷۸۹هق
_۷۹۸هقققق
_۸۰۰ هقققق
+افرین بیبی گرل خوب دووم اوردی
_ازت متنفرم عوضییییی(داد)
یدونه محکم زدم به پاهاش
_جیغغغغغغ ولم کننننن
+تا تو باشی یاد بگیری باهام چطوری حرف بزنی
انقدری اینجا میمونی تا ادم بشی هرزه
ا/ت ویو:
دیگه هیچ نایی نداشتم..خون داشت از بدنم به زمین میچکید..حتی نا نداشتم سرمو بلند کنم
مچ دستم بخاطر زنجیرای سفت درد گرفته بود..اخه خیلی ظریف بودم...
سرمای اینجا به سرم و پوست و استخونم رسیده بود..
هیچی نفهمیدم و سیاهی...
کوک ویو:
دختره ی هرزه به من زبون درازی میکنه...ولی دلم نمیخواست این کارو باهاش بکنم..اههه اصن به من چه انقد میزنمش تا ادم شه
+بره بمیره اصن به من چه من چرا نگران اون هرزم اخه
پرش زمانی:
۷ روز بعد:
شرایط پارت بعد:
۱۰ لایک
۵ کامنت
بلند شد اومد مچ دستمو گرفت و محکم از اتاق بردم...داشت میبردم زیر زمین...ا..این همون اتاقیه ک خدمتکارا دربارش حرف میزدن؟ن..نه اون این کارو نمیکنه نمیکنه
کوک ویو:
خیلی عصبیم کرده بود اصن نمیدونستم دارم چی کار میکنم موهاشو تو دستم گرفتمو محکن پرتش کردم تو اتاق شکنجه...همینطور داشت التماسم میکرد..مچ دستای کوچولوشو وصل کردم به زنجیری که به سقف اویزون بود
ا/ت ویو:
به سقف اویزون بودم..مث خر هق هق میزدم خیلی ترسیده بودم..اونقدریم قدم کوتاه بود که میشه گفت ۱۰ متری با زمین فاصله داشتم
+هرزه کوچولو به من بی احترامی میکنی اره؟؟؟نگران نباش ادمت میکنم
_هق هق گو خوردم هق هق ببخشید تروخدا هق کاریم نداشته باش
+نچ نچ خیلی دیره
رفتم سمت کلفت ترین شلاق و دور دستم پیچیدمش
_ن..ن..نه تروخدااااا...
+ تا ۸۰۰ میشماری فهمیدیییی(اربده)
_هقققق
_۷۸۹هق
_۷۹۸هقققق
_۸۰۰ هقققق
+افرین بیبی گرل خوب دووم اوردی
_ازت متنفرم عوضییییی(داد)
یدونه محکم زدم به پاهاش
_جیغغغغغغ ولم کننننن
+تا تو باشی یاد بگیری باهام چطوری حرف بزنی
انقدری اینجا میمونی تا ادم بشی هرزه
ا/ت ویو:
دیگه هیچ نایی نداشتم..خون داشت از بدنم به زمین میچکید..حتی نا نداشتم سرمو بلند کنم
مچ دستم بخاطر زنجیرای سفت درد گرفته بود..اخه خیلی ظریف بودم...
سرمای اینجا به سرم و پوست و استخونم رسیده بود..
هیچی نفهمیدم و سیاهی...
کوک ویو:
دختره ی هرزه به من زبون درازی میکنه...ولی دلم نمیخواست این کارو باهاش بکنم..اههه اصن به من چه انقد میزنمش تا ادم شه
+بره بمیره اصن به من چه من چرا نگران اون هرزم اخه
پرش زمانی:
۷ روز بعد:
شرایط پارت بعد:
۱۰ لایک
۵ کامنت
۱۴.۹k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.