زندگی دوباره
زندگی دوباره....
پارت دوم
--------------------------------------
@قضیه رونا چیشد ؟!
ـ نمیدونم هیونگ خیلی گیج شدم دیگه موندم چیکار کنم ....
@نکنه مقصر مرگ یوری رو تو میدونه ؟؟
ـ نه ....با روانشناسش حرف زدم اینجوری نیست فقط انگار...
نفس عمیقی کشید و ادامه داد
ـ بعضی اوقات فکر میکنم کاش اون شب من رانندگی کرده بودم یا ....چرا یوری فرمان رو سمت من چرخوند که باعث بشه خودش صدمه ببینه ....
@همه چی درست میشه جونگکوک
ـ من اینطور فکر نمیکنم ...
در زده شد و بعد اجازه ورود توسط تهیونگ ا.ت همون دختر با جثه تقریبا ریز وارد دفتر شد
ا.ت:آقای جئون،آقای کیم خیلی متاسفم مزاحم شدم اما رئیس گفتند برای پرونده جدید باید بریم پیششون تا حرف بزنه
@ممن...
ـ تو برو من و تهیونگ خودمون میایم
ات:اما گفتند با هم بریم ...
ـ تو برو خانم لی!
ات:ببخشید...
۶ دقیقه بعد*
وارد دفتر رئیس شدند آروم روی صندلی نشستند
ـ آقای چو کاری داشتید ؟!
& خب بچه ها احتمالا نا بکجین رو میشناسید قمار باز کازینو/بار الماس شرق
@بله ولی باید چیکار کنیم ؟!
&باید علیه اش مدرک جمع کنید از اونجایی که اینکار خیلی سخته باید چند روز و شب تو همین اداره بمونید و سخت کار کنید
ـ اما آقای چو شما میدونید من یه دختر کوچیک دارم که زیاد حال روحی خوبی نداره با دخترم چیکار کنم !
& جونگکوک ما پلسیم و باید گاهی قید خانواده رو بزنیم
جونگکوک که عصبی شده بود لب زد
ـ من ...
اما هنوز حرفش تمام نشده بود که ا.ت گفت
ا.ت: ولی میتونید این اجازه رو بدید که دخترشون رو اینجا بیارن یا حداقل آقای جئون در روز چند ساعت برن پیش دخترشون ...
جونگکوک نگاهی به ا.ت کرد که رییس چو لب زد
&میتونم این اجازه رو بدم که امشب بری و فردا با دخترت بیای اینجا
ـ خیلی ممنون ....از دفتر رئیس چو بیرون اومدند ....جونگکوک سمت ا.ت رفت و تشکر کوتاهی ازش کرد
ات:انجام وظیفه بود ...آقای جئون همیشه همه چی با عصبانیت حل نمیشه ....
و بعد سمت دفترش رفت
جونگکوک نگاهی به تهیونگ کرد ادای ا.ت رو در آورد
ـ باور کن این دختره یه چیزی میزنه....
ته یونگ آروم خندید و لب زد
@بیا بریم خونه شما...خیلی وقته منو سوجو دعوت نکردی
ـ بریم ...
۳۶ دقیقه بعد*
وارد خونه شد بوی رنگ کل خونه رو گرفته بود
@این بوی رنگ از کجا میاد !
جونگکوک سریع وله ها رو بالا رفت و در اتاق رونا رو باز کرد که....
نظر با ت نره رفیق!
#bts#army#fake#BANGTAN#BTS#ARMY#JUNGKOOK
پارت دوم
--------------------------------------
@قضیه رونا چیشد ؟!
ـ نمیدونم هیونگ خیلی گیج شدم دیگه موندم چیکار کنم ....
@نکنه مقصر مرگ یوری رو تو میدونه ؟؟
ـ نه ....با روانشناسش حرف زدم اینجوری نیست فقط انگار...
نفس عمیقی کشید و ادامه داد
ـ بعضی اوقات فکر میکنم کاش اون شب من رانندگی کرده بودم یا ....چرا یوری فرمان رو سمت من چرخوند که باعث بشه خودش صدمه ببینه ....
@همه چی درست میشه جونگکوک
ـ من اینطور فکر نمیکنم ...
در زده شد و بعد اجازه ورود توسط تهیونگ ا.ت همون دختر با جثه تقریبا ریز وارد دفتر شد
ا.ت:آقای جئون،آقای کیم خیلی متاسفم مزاحم شدم اما رئیس گفتند برای پرونده جدید باید بریم پیششون تا حرف بزنه
@ممن...
ـ تو برو من و تهیونگ خودمون میایم
ات:اما گفتند با هم بریم ...
ـ تو برو خانم لی!
ات:ببخشید...
۶ دقیقه بعد*
وارد دفتر رئیس شدند آروم روی صندلی نشستند
ـ آقای چو کاری داشتید ؟!
& خب بچه ها احتمالا نا بکجین رو میشناسید قمار باز کازینو/بار الماس شرق
@بله ولی باید چیکار کنیم ؟!
&باید علیه اش مدرک جمع کنید از اونجایی که اینکار خیلی سخته باید چند روز و شب تو همین اداره بمونید و سخت کار کنید
ـ اما آقای چو شما میدونید من یه دختر کوچیک دارم که زیاد حال روحی خوبی نداره با دخترم چیکار کنم !
& جونگکوک ما پلسیم و باید گاهی قید خانواده رو بزنیم
جونگکوک که عصبی شده بود لب زد
ـ من ...
اما هنوز حرفش تمام نشده بود که ا.ت گفت
ا.ت: ولی میتونید این اجازه رو بدید که دخترشون رو اینجا بیارن یا حداقل آقای جئون در روز چند ساعت برن پیش دخترشون ...
جونگکوک نگاهی به ا.ت کرد که رییس چو لب زد
&میتونم این اجازه رو بدم که امشب بری و فردا با دخترت بیای اینجا
ـ خیلی ممنون ....از دفتر رئیس چو بیرون اومدند ....جونگکوک سمت ا.ت رفت و تشکر کوتاهی ازش کرد
ات:انجام وظیفه بود ...آقای جئون همیشه همه چی با عصبانیت حل نمیشه ....
و بعد سمت دفترش رفت
جونگکوک نگاهی به تهیونگ کرد ادای ا.ت رو در آورد
ـ باور کن این دختره یه چیزی میزنه....
ته یونگ آروم خندید و لب زد
@بیا بریم خونه شما...خیلی وقته منو سوجو دعوت نکردی
ـ بریم ...
۳۶ دقیقه بعد*
وارد خونه شد بوی رنگ کل خونه رو گرفته بود
@این بوی رنگ از کجا میاد !
جونگکوک سریع وله ها رو بالا رفت و در اتاق رونا رو باز کرد که....
نظر با ت نره رفیق!
#bts#army#fake#BANGTAN#BTS#ARMY#JUNGKOOK
- ۶.۱k
- ۲۸ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط