P49ازدواج اجباری
پسر از اینکه به مدت چندسال فرشته ی
زندگیش رو رها کرد پشیمون بود وفقط منتظر
برگشتش .
1ساعت بعد.......
دکتر از اتاق امد بیرون از چهرش معلوم بود که
دوباره یک خبر بدی داره دل تو دل پسر نبود
طول و عرض بیمارستان رو رژه میرفت تا
ونگاهش به دکتر افتاد سریع به سمتش دوید
کوک:د.....دکتر حالش خوبه؟ چش شده ؟
دکتر:اوووو جئون انقدر پریشون نباش هم یه
خبر خوب دارم هم یه خبر بد اول باید بیای
توی اتاقم منتظرتم
کوک:چشم
پرش زمانی به اتاق دکتر.......
کوک:دکتر جون به لب شدم بگین دیگه
دکتر:خب ببین خانم ا.ت به کما رفتن و
بین زندگی و مرگ هستن یعنی ۵۰ ۵۰
احتمال داره همه چی تموم و یا درست یا
برای همیشه توی کما باشن و همیشه بین مرگ
و زندگی بمونن درصد شکی که بهشون وارد
کردیم خیلی زیاده ولی دیگه کاری از دست ما
برنمیاد متعسفم!
کوک:(گریه)
دکتر:میتونی رو من حساب کنی و درد و دل
کنی!
کوک:میتونیم بعداً صحبت کنیم؟!
دکتر:بله! چرا که نه !
کوک:ممنونم
کوک از اتاق دکتر بیرون امد و رفت توی
ماشین نشست و وفقط فقط گریه میکرد
بعد از اینکه یکم اروم شد از ماشین امد
بیرون ولی هیچ کدوم از اعضای خانواده.....
زندگیش رو رها کرد پشیمون بود وفقط منتظر
برگشتش .
1ساعت بعد.......
دکتر از اتاق امد بیرون از چهرش معلوم بود که
دوباره یک خبر بدی داره دل تو دل پسر نبود
طول و عرض بیمارستان رو رژه میرفت تا
ونگاهش به دکتر افتاد سریع به سمتش دوید
کوک:د.....دکتر حالش خوبه؟ چش شده ؟
دکتر:اوووو جئون انقدر پریشون نباش هم یه
خبر خوب دارم هم یه خبر بد اول باید بیای
توی اتاقم منتظرتم
کوک:چشم
پرش زمانی به اتاق دکتر.......
کوک:دکتر جون به لب شدم بگین دیگه
دکتر:خب ببین خانم ا.ت به کما رفتن و
بین زندگی و مرگ هستن یعنی ۵۰ ۵۰
احتمال داره همه چی تموم و یا درست یا
برای همیشه توی کما باشن و همیشه بین مرگ
و زندگی بمونن درصد شکی که بهشون وارد
کردیم خیلی زیاده ولی دیگه کاری از دست ما
برنمیاد متعسفم!
کوک:(گریه)
دکتر:میتونی رو من حساب کنی و درد و دل
کنی!
کوک:میتونیم بعداً صحبت کنیم؟!
دکتر:بله! چرا که نه !
کوک:ممنونم
کوک از اتاق دکتر بیرون امد و رفت توی
ماشین نشست و وفقط فقط گریه میکرد
بعد از اینکه یکم اروم شد از ماشین امد
بیرون ولی هیچ کدوم از اعضای خانواده.....
۷.۶k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.