پارت ۲:
پارت ۲:
حدود ۳ساعت بعد رسیدیم . وقتی پیاده شدیم با یه ویلا خیلی جذاب و خوشگل رو به رو شدیم .
نیلیکا: یونجون اینجا واس کیه؟
یونجون: واس پدرم بعد چون رفتن خارج از کشور گفت من بیام اینجا.
سومی: آها.
سوجون: بابا مردم دستم درد گرفت بیایید بریم توووووو.
نیلیکا: ارع راست میگه بریم.
همه به سمت خونه رفتیم وارد شدیم یونجون گفت طبقه بالا مال ما دختراست که دوتا اتاق داره و پایین مال پسرا است که هر کدوم اتاق دارن. وارد اتاقامون شدیم و شروع کردیم به چیدن وسایلمون و بعد ۳۰ ساعت تموم شد و تا یک ساعت دیگه وقت داشتیم واس پارتی آماده شیم پس رفتم حموم و یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و اومدم و بعدش شروع کردم به ارایش کردن از اونجایی که من زیاد آرایش نمیکنم پس یه زد آفتاب و یه ریمل و تینت زدم و موهامو خشک کردم و حالت گوجه ای بستم و چتری هامو هم درست کردم و رفتم و لباسم رو پوشیدم که یهو در زده شد و سومی اومد تو.
سومی: آماده ای؟
نیلیکا: اره.
سومی: چقدر خوشگل شدی دختر فکر کنم مخ همه پسرا رو امشب بزنی.🤭😜
نیلیکا: ما اینیم دیگه . راستی لورا هم میاد؟
سومی: متاسفانه بله.
نیلیکا: اهههه.
سومی: ولی یونجون گفت پسر دوست باباش هم میاد.میگن خیلی جذابه.
نیلیکا : به کتف چپم.
یهو زنگ در خورد فکر کنم مهمونا اومدن.
حدود ۳ساعت بعد رسیدیم . وقتی پیاده شدیم با یه ویلا خیلی جذاب و خوشگل رو به رو شدیم .
نیلیکا: یونجون اینجا واس کیه؟
یونجون: واس پدرم بعد چون رفتن خارج از کشور گفت من بیام اینجا.
سومی: آها.
سوجون: بابا مردم دستم درد گرفت بیایید بریم توووووو.
نیلیکا: ارع راست میگه بریم.
همه به سمت خونه رفتیم وارد شدیم یونجون گفت طبقه بالا مال ما دختراست که دوتا اتاق داره و پایین مال پسرا است که هر کدوم اتاق دارن. وارد اتاقامون شدیم و شروع کردیم به چیدن وسایلمون و بعد ۳۰ ساعت تموم شد و تا یک ساعت دیگه وقت داشتیم واس پارتی آماده شیم پس رفتم حموم و یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و اومدم و بعدش شروع کردم به ارایش کردن از اونجایی که من زیاد آرایش نمیکنم پس یه زد آفتاب و یه ریمل و تینت زدم و موهامو خشک کردم و حالت گوجه ای بستم و چتری هامو هم درست کردم و رفتم و لباسم رو پوشیدم که یهو در زده شد و سومی اومد تو.
سومی: آماده ای؟
نیلیکا: اره.
سومی: چقدر خوشگل شدی دختر فکر کنم مخ همه پسرا رو امشب بزنی.🤭😜
نیلیکا: ما اینیم دیگه . راستی لورا هم میاد؟
سومی: متاسفانه بله.
نیلیکا: اهههه.
سومی: ولی یونجون گفت پسر دوست باباش هم میاد.میگن خیلی جذابه.
نیلیکا : به کتف چپم.
یهو زنگ در خورد فکر کنم مهمونا اومدن.
۴.۰k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.