پارت۴:
پارت۴:
کوک: منو نیلیکا قراره ؛ قرار بزاریم.
یونجون: چیییی؟
سومی: نیلیکا ؟؟؟؟
نیلیکا: بعداً بهتون میگم.
یونجون: نیلیکا مال منه.
نیلیکا: چییییی؟
کوک: نه مثل اینکه اشتباه فهمیدی مال منه پس میریم خونمون.
سوجون: اگه عاشق همن چرا نمیزارین باهم باشن؟
سومی: من که اوکی ام.
یونجون: باش😒😠.
یهو کوک منو براید استایل بغل کرد و بردم تو جمع. میتونستم قیافه عصبی لورا رو ببینم ههههه بسوززززز.
رفتیم بیرون منو گذاشت تو ماشین.خودشم سوار شد.
نیلیکا: ببین ولی من عاشقت نیستم.
کوک: عاشق خودم میکنمت.
نیلیکا: چطوری؟
کوک: اینطوری
اومد نزدیکم و صورتامون کمتر از ۳میلی متر فاصله داشت و نفس های گرمش به صورتم میخورد قلبم تند میزد چقدر از نزدیک جذاب تره ممکنه منو ببوسه.یهو کمربند و در آورد بست ر.یده شد تو تمام احساسات و تفکراتم
کوک: مثل این صدای قلبتو شندیم تند میزد.
به سمت خونه حرکت کردیم و من همش نگام به کوک بود.
نیلیکا: کوک بیا یه مسابقه.
کوک: باش بگو
نیلیکا: هرکی اول اون یکی رو عاشق خودش کنه پاداش میگره.
کوک: باش ولی چه پاداشی؟
نیلیکا: اگه تو بردی هروقت خواستی....
کوک: میبوسمت.
نیلیکا: چیییی ؟, باشه
کوک: و اگه تو بردی....
نیلیکا: هروقت خواستم میزنمت.
کوک یهو خودشو مثل خرگوش کیوت کرد و گفت.
کوک: دلت میاد🥺🐰
نیلیکا: ارعععععع.
کوک: باش .
«پرش زمانی ۱۵ مین بعد»
رسیدیم به یه قصر تو جنگل تمش سیاه قرمز بود البته یه جاهاییش هم سفید بود .
نیلیکا: چقدر قشنگه.
کوک: ارع حالا الان برو استراحت کن بعداً خودم بهت همه جارو نشون میدم.
رفتیم داخل یهو کوک گفت .
کوک: برو استراحت کن.
نیلیکا: منگل من اتاق دارم ؟کجا برم ؟ برم تو آشپز خونه استراحت کنم.
کوک: آخ پاک یادم رفت ...... .
کوک: منو نیلیکا قراره ؛ قرار بزاریم.
یونجون: چیییی؟
سومی: نیلیکا ؟؟؟؟
نیلیکا: بعداً بهتون میگم.
یونجون: نیلیکا مال منه.
نیلیکا: چییییی؟
کوک: نه مثل اینکه اشتباه فهمیدی مال منه پس میریم خونمون.
سوجون: اگه عاشق همن چرا نمیزارین باهم باشن؟
سومی: من که اوکی ام.
یونجون: باش😒😠.
یهو کوک منو براید استایل بغل کرد و بردم تو جمع. میتونستم قیافه عصبی لورا رو ببینم ههههه بسوززززز.
رفتیم بیرون منو گذاشت تو ماشین.خودشم سوار شد.
نیلیکا: ببین ولی من عاشقت نیستم.
کوک: عاشق خودم میکنمت.
نیلیکا: چطوری؟
کوک: اینطوری
اومد نزدیکم و صورتامون کمتر از ۳میلی متر فاصله داشت و نفس های گرمش به صورتم میخورد قلبم تند میزد چقدر از نزدیک جذاب تره ممکنه منو ببوسه.یهو کمربند و در آورد بست ر.یده شد تو تمام احساسات و تفکراتم
کوک: مثل این صدای قلبتو شندیم تند میزد.
به سمت خونه حرکت کردیم و من همش نگام به کوک بود.
نیلیکا: کوک بیا یه مسابقه.
کوک: باش بگو
نیلیکا: هرکی اول اون یکی رو عاشق خودش کنه پاداش میگره.
کوک: باش ولی چه پاداشی؟
نیلیکا: اگه تو بردی هروقت خواستی....
کوک: میبوسمت.
نیلیکا: چیییی ؟, باشه
کوک: و اگه تو بردی....
نیلیکا: هروقت خواستم میزنمت.
کوک یهو خودشو مثل خرگوش کیوت کرد و گفت.
کوک: دلت میاد🥺🐰
نیلیکا: ارعععععع.
کوک: باش .
«پرش زمانی ۱۵ مین بعد»
رسیدیم به یه قصر تو جنگل تمش سیاه قرمز بود البته یه جاهاییش هم سفید بود .
نیلیکا: چقدر قشنگه.
کوک: ارع حالا الان برو استراحت کن بعداً خودم بهت همه جارو نشون میدم.
رفتیم داخل یهو کوک گفت .
کوک: برو استراحت کن.
نیلیکا: منگل من اتاق دارم ؟کجا برم ؟ برم تو آشپز خونه استراحت کنم.
کوک: آخ پاک یادم رفت ...... .
۴.۶k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.